block:2107
۳۶۴۱ | Q | گفت دانایی برای داستان | * | که درختی هست در هندوستان |
۳۶۴۱ | N | گفت دانایی برای داستان | * | که درختی هست در هندوستان |
۳۶۴۲ | Q | هر کسی کز میوهٔ او خورد و بُرد | * | نی شود او پیر نی هرگز بمُرد |
۳۶۴۲ | N | هر کسی کز میوهی او خورد و برد | * | نه شود او پیر نه هرگز بمرد |
۳۶۴۳ | Q | پادشاهی این شنید از صادقی | * | بر درخت و میوهاش شد عاشقی |
۳۶۴۳ | N | پادشاهی این شنید از صادقی | * | بر درخت و میوهاش شد عاشقی |
۳۶۴۴ | Q | قاصدی دانا ز دیوانِ ادب | * | سوی هندستان روان کرد از طلب |
۳۶۴۴ | N | قاصدی دانا ز دیوان ادب | * | سوی هندستان روان کرد از طلب |
۳۶۴۵ | Q | سالها میگشت آن قاصد ازو | * | گِردِ هندستان برای جست و جو |
۳۶۴۵ | N | سالها میگشت آن قاصد از او | * | گرد هندستان برای جستجو |
۳۶۴۶ | Q | شهر شهر از بهرِ این مطلوب گشت | * | نی جزیره ماند و نی کوه و نی دشت |
۳۶۴۶ | N | شهر شهر از بهر این مطلوب گشت | * | نه جزیره ماند و نه کوه و نه دشت |
۳۶۴۷ | Q | هر کرا پرسید کردش ریشخند | * | کین که جوید جز مگر مجنونِ بند |
۳۶۴۷ | N | هر که را پرسید کردش ریشخند | * | کاین که جوید جز مگر مجنون بند |
۳۶۴۸ | Q | بس کسان صَفعش زدند اندر مزاح | * | بس کسان گفتند ای صاحب فلاح |
۳۶۴۸ | N | بس کسان صفعش زدند اندر مزاح | * | بس کسان گفتند ای صاحب فلاح |
۳۶۴۹ | Q | جست و جویِ چون تو زیرک سینه صاف | * | کَیْ تهی باشد کجا باشد گزاف |
۳۶۴۹ | N | جستجوی چون تو زیرک سینه صاف | * | کی تهی باشد کجا باشد گزاف |
۳۶۵۰ | Q | وین مراعاتش یکی صفعِ دگر | * | وین ز صفعِ آشکارا سختتر |
۳۶۵۰ | N | وین مراعاتش یکی صفعی دگر | * | وین ز صفع آشکارا سختتر |
۳۶۵۱ | Q | میستودندش بتَسْخَر کای بزرگ | * | در فلان اقلیم بس هَوْل و سترگ |
۳۶۵۱ | N | میستودندش به تسخر کای بزرگ | * | در فلان اقلیم بس هول و سترگ |
۳۶۵۲ | Q | در فلان بیشه درختی هست سبز | * | بس بلند و پهن و هر شاخیش گَبْز |
۳۶۵۲ | N | در فلان بیشه درختی هست سبز | * | بس بلند و پهن و هر شاخیش گبز |
۳۶۵۳ | Q | قاصدِ شه بسته در جُستن کمر | * | میشنید از هر کسی نوعی خبر |
۳۶۵۳ | N | قاصد شه بسته در جستن کمر | * | میشنید از هر کسی نوعی خبر |
۳۶۵۴ | Q | بس سیاحت کرد آنجا سالها | * | میفرستادش شهنشه مالها |
۳۶۵۴ | N | بس سیاحت کرد آن جا سالها | * | میفرستادش شهنشه مالها |
۳۶۵۵ | Q | چون بسی دید اندر آن غربت تعب | * | عاجز آمد آخِر الامر از طلب |
۳۶۵۵ | N | چون بسی دید اندر آن غربت تعب | * | عاجز آمد آخر الامر از طلب |
۳۶۵۶ | Q | هیچ از مقصود اثر پیدا نشد | * | ز آن غرض غیرِ خبر پیدا نشد |
۳۶۵۶ | N | هیچ از مقصود اثر پیدا نشد | * | ز آن غرض غیر خبر پیدا نشد |
۳۶۵۷ | Q | رشتهٔ اومیدِ او بگْسسته شد | * | جُستهٔ او عاقبت ناجُسته شد |
۳۶۵۷ | N | رشتهی امید او بگسسته شد | * | جستهی او عاقبت ناجسته شد |
۳۶۵۸ | Q | کرد عزمِ باز گشتن سوی شاه | * | اشک میبارید و میبُرّید راه |
۳۶۵۸ | N | کرد عزم باز گشتن سوی شاه | * | اشک میبارید و میبرید راه |