vol.2

Qūniyah Nicholson both

block:2107

جُستن آن درخت کی هر که میوهٔ آن درخت خورد نمیرد
۳۶۴۱Qگفت دانایی برای داستان * که درختی هست در هندوستان
۳۶۴۱Nگفت دانایی برای داستان * که درختی هست در هندوستان
۳۶۴۲Qهر کسی کز میوهٔ او خورد و بُرد * نی شود او پیر نی هرگز بمُرد
۳۶۴۲Nهر کسی کز میوه‌ی او خورد و برد * نه شود او پیر نه هرگز بمرد
۳۶۴۳Qپادشاهی این شنید از صادقی * بر درخت و میوه‌اش شد عاشقی
۳۶۴۳Nپادشاهی این شنید از صادقی * بر درخت و میوه‌اش شد عاشقی
۳۶۴۴Qقاصدی دانا ز دیوانِ ادب * سوی هندستان روان کرد از طلب
۳۶۴۴Nقاصدی دانا ز دیوان ادب * سوی هندستان روان کرد از طلب
۳۶۴۵Qسالها می‌گشت آن قاصد ازو * گِردِ هندستان برای جست و جو
۳۶۴۵Nسالها می‌گشت آن قاصد از او * گرد هندستان برای جستجو
۳۶۴۶Qشهر شهر از بهرِ این مطلوب گشت * نی جزیره ماند و نی کوه و نی دشت
۳۶۴۶Nشهر شهر از بهر این مطلوب گشت * نه جزیره ماند و نه کوه و نه دشت
۳۶۴۷Qهر کرا پرسید کردش ریش‌خند * کین که جوید جز مگر مجنونِ بند
۳۶۴۷Nهر که را پرسید کردش ریشخند * کاین که جوید جز مگر مجنون بند
۳۶۴۸Qبس کسان صَفعش زدند اندر مزاح * بس کسان گفتند ای صاحب فلاح
۳۶۴۸Nبس کسان صفعش زدند اندر مزاح * بس کسان گفتند ای صاحب فلاح
۳۶۴۹Qجست و جویِ چون تو زیرک سینه صاف * کَیْ تهی باشد کجا باشد گزاف
۳۶۴۹Nجستجوی چون تو زیرک سینه صاف * کی تهی باشد کجا باشد گزاف
۳۶۵۰Qوین مراعاتش یکی صفعِ دگر * وین ز صفعِ آشکارا سخت‌تر
۳۶۵۰Nوین مراعاتش یکی صفعی دگر * وین ز صفع آشکارا سخت‌تر
۳۶۵۱Qمی‌ستودندش بتَسْخَر کای بزرگ * در فلان اقلیم بس هَوْل و سترگ
۳۶۵۱Nمی‌ستودندش به تسخر کای بزرگ * در فلان اقلیم بس هول و سترگ
۳۶۵۲Qدر فلان بیشه درختی هست سبز * بس بلند و پهن و هر شاخیش گَبْز
۳۶۵۲Nدر فلان بیشه درختی هست سبز * بس بلند و پهن و هر شاخیش گبز
۳۶۵۳Qقاصدِ شه بسته در جُستن کمر * می‌شنید از هر کسی نوعی خبر
۳۶۵۳Nقاصد شه بسته در جستن کمر * می‌شنید از هر کسی نوعی خبر
۳۶۵۴Qبس سیاحت کرد آنجا سالها * می‌فرستادش شهنشه مالها
۳۶۵۴Nبس سیاحت کرد آن جا سالها * می‌فرستادش شهنشه مالها
۳۶۵۵Qچون بسی دید اندر آن غربت تعب * عاجز آمد آخِر الامر از طلب
۳۶۵۵Nچون بسی دید اندر آن غربت تعب * عاجز آمد آخر الامر از طلب
۳۶۵۶Qهیچ از مقصود اثر پیدا نشد * ز آن غرض غیرِ خبر پیدا نشد
۳۶۵۶Nهیچ از مقصود اثر پیدا نشد * ز آن غرض غیر خبر پیدا نشد
۳۶۵۷Qرشتهٔ اومیدِ او بگْسسته شد * جُستهٔ او عاقبت ناجُسته شد
۳۶۵۷Nرشته‌ی امید او بگسسته شد * جسته‌ی او عاقبت ناجسته شد
۳۶۵۸Qکرد عزمِ باز گشتن سوی شاه * اشک می‌بارید و می‌بُرّید راه
۳۶۵۸Nکرد عزم باز گشتن سوی شاه * اشک می‌بارید و می‌برید راه