vol.2

Qūniyah Nicholson both

block:2095

بقیّهٔ قصّهٔ طعنه زدن آن مرد بیگانه در شیخ
۳۳۹۸Qآن خبیث از شیخ می‌لایید ژاژ * کژْنگر باشد همیشه عقلِ کاژ
۳۳۹۸N★آن خبیث از شیخ می‌لایید ژاژ *
۳۳۹۹Qکه منش دیدم مبانِ مجلسی * او ز تقوی عاریَست و مُفلِسی
۳۳۹۹N★که منش دیدم مبان مجلسی *
۳۴۰۰Qورکه باور نیستت خیز امشبان * تا ببینی فسقِ شیخت را عیان
۳۴۰۰N★ورکه باور نیستت خیز امشبان *
۳۴۰۱Qشب ببُردش بر سَرِ یک رَوْزنی * گفت بنْگر فسق و عشرت کردنی
۳۴۰۱N★شب ببردش بر سر یک روزنی *
۳۴۰۲Qبنْگر آن سالوسِ روز و فسقِ شب * روز همچون مصطفی شب بُولَهَب
۳۴۰۲N★بنگر آن سالوس روز و فسق شب *
۳۴۰۳Qروز عبد اللَّه او را گشته نام * شب نَعُوذُ باللَّه و در دست جام
۳۴۰۳N★روز عبد الله او را گشته نام *
۳۴۰۴Qدید شيشه در کفِ آن پیر پُر * گفت شیخا مر ترا هم هست غُر
۳۴۰۴N★دید شيشه در کفب آن پیر پر *
۳۴۰۵Qتو نمی‌گفتی که در جامِ شراب * دیو می‌میزد شتابان نا شِتاب
۳۴۰۵N★تو نمی‌گفتی که در جام شراب *
۳۴۰۶Qگفت جامم را چنان پُر کرده‌اند * کاندرو اندر نگنجد یک سِپَند
۳۴۰۶N★گفت جامّم را چنان پر کرده‌اند *
۳۴۰۷Qبنْگر اینجا هیچ گنجد ذرّه‌ای * این سخن را کژ شنیده غرّه‌ای
۳۴۰۷N★بنگر اینجا هیچ گنجد ذزه‌ای *
۳۴۰۸Qجامِ ظاهر خمرِ ظاهر نیست این * دُور دار این را ز شیخِ غیب‌بین
۳۴۰۸N★جام ظاهر خمر ظاهر نیست این *
۳۴۰۹Qجامِ مَیْ هستي شیخست ای فلیو * کاندرو اندر نگنجد بولِ دیو
۳۴۰۹N★جام نی هستي شیخست ای فلیو *
۳۴۱۰Qپُرّ و مالامال از نورِ حقَست * جامِ تن بشْکست نورِ مطلقَست
۳۴۱۰N★بر و مالامال از نور حقست *
۳۴۱۱Qنورِ خورشید ار بیُفند بر حدث * او همان نورست نپْذیرد خَبَث
۳۴۱۱N★نور خورشید ار بیفند بر خدث *
۳۴۱۲Qشیخ گفت این خود نه جامست و نه مَیْ * هین بزیر آمُنکرا بنْگر بوَیْ
۳۴۱۲N★شیخ گفت این خود نه جامست و نه می *
۳۴۱۳Qآمد و دید انگبینِ خاص بود * کور شد آن دشمنِ کور و کبود
۳۴۱۳N★آمد و دید انگبین خاص بود *
۳۴۱۴Qگفت پیر آن دَم مریدِ خویش را * رَوْ برآی من بجو مَیْ ای کیا
۳۴۱۴N★گفت پیر آن دم مرید خویش را *
۳۴۱۵Qکه مرا رنجیست مُضُطر گشته‌ام * من ز رنج از مَخْمَصَه بگْذشته‌ام
۳۴۱۵N★که مرا رنجیست مُضُطر گشته‌ام *
۳۴۱۶Qدر ضرورت هست هر مردار پاک * بر سرِ مُنْکِر ز لعنت باد خاک
۳۴۱۶N★در ضرورت هست هر شٌردار پاک *
۳۴۱۷Qگِرْدِ خُمخانه بر آمد آن مرید * بهرِ شیخ از هر خُمی مَی می‌چشید
۳۴۱۷N★گرد خم‌خانه بر آمد آن مرید *
۳۴۱۸Qدر همه خُمخانه‌ها او مّیْ ندید * گشته بُد پُر از عسل خُمِّ نبید
۳۴۱۸N★در همه خم‌خانه‌ها او مّی ندید *
۳۴۱۹Qگفت ای رندان چه حالست این چه کار * هیچ خُمّی در نمی‌بینم عُقار
۳۴۱۹N★گفت ای رندان چه حالست این چه کار *
۳۴۲۰Qجملهٔ رندان نزدِ آن شیخ آمدند * چشم گریان دست بر سر می‌زدند
۳۴۲۰N★جمله رندان نزد آن شیخ آمدند *
۳۴۲۱Qدر خرابات آمدی شیخِ اجل * جملهٔ مَیها از قُدومت شد عسل
۳۴۲۱N★در خرابات آمدی شیخ اخل *
۳۴۲۲Qکرده‌ای مُبْدَل تو مَیْ را از حدث * جانِ ما را هم بَدَل کن از خبث
۳۴۲۲N★کرده‌ای مَبْذل تو می را از حَدّث *
۳۴۲۳Qگر شود عالَم پُر از خون مال‌ْمال * کَیْ خورد بندهٔ خدا الّا حلال
۳۴۲۳N★گر شود عالم پر از خون مال‌مال *