vol.2

Qūniyah Nicholson both

block:2094

دعوی کردن آن شخص کی خدای تعالی مرا نمی گیرد بگناه و جواب گفتن شُعَیْب علیه السَّلام او را
۳۳۶۴Qآن یکی می‌گفت در عهدِ شُعَیْب * که خدا از من بسی دیدست عَیب
۳۳۶۴N★آن یکی می‌گفت در عهد شعیّب * ★که خدا از من بسی دیاست عیب
۳۳۶۵Qچند دید از من گناه و جُرمها * وز کرم یزدان نمی‌گیرد مرا
۳۳۶۵N★جند دید از من گناه و جخرمها * ★وز کرم یزدان نمی‌گیرد مرا
۳۳۶۶Qحق تعالی گفت در گوشِ شعیب * در جوابِ او فصیح از راهِ غَیب
۳۳۶۶N★حق تعالی گفت در گوش شمیّب *
۳۳۶۷Qکه بگفتی چند کردم من گناه * وز کرم نگْرفت در جُرمم الَه
۳۳۶۷N★که بگفتی چند کردم من گناه *
۳۳۶۸Qعکس می‌گویی و مقلوب ای سفیه * ای رها کرده ره و بگْرفته تیه
۳۳۶۸N★عکس می‌گویی و مقلوب ای سفیه *
۳۳۶۹Qچند چندت گیرم و تو بی‌خبر * در سلاسل مانده‌ای پا تا بسَر
۳۳۶۹N★چند چندت گیرم و تو بی‌خبر *
۳۳۷۰Qزنگِ تو بر تُوت ای دیگِ سیاه * کرد سیمای درونت را تباه
۳۳۷۰N★زنگ و بر توت ای دیگ سیاه *
۳۳۷۱Qبر دلت زنگار بر زنگارها * جمع شد تا کور شد ز اَسرارها
۳۳۷۱N★بر دلت زنگ‌ار بر زنگ‌ارها *
۳۳۷۲Qگر زند آن دود بر دیگِ نَوی * آن اثر بنْماید ار باشد جَوی
۳۳۷۲N★گر زند آن دود بسر دیگ نوی *
۳۳۷۳Qزآنک هر چیزی بِضد پیدا شود * بر سپیدی آن سِیَه رسوا شود
۳۳۷۳N★زآنکه هر چیزی به ضد پیدا شود *
۳۳۷۴Qچون سیّه شد دیگ پس تأثیرِ دود * بعد ازین بر وَیْ که بیند زود زود
۳۳۷۴N★چون سیّه شد دیگ پس تأثیر دود *
۳۳۷۵Qمردِ آهنگر که او زنگی بوّد * دود را با رُوش هم رنگی بود
۳۳۷۵N★مرد آهنگر که او زنگی بوّد *
۳۳۷۶Qمردِ رومی کو کند آهنگری * رویش ابلق گردد از دودآوری
۳۳۷۶N★مرد رومسی کو کنند آهنگری *
۳۳۷۷Qپس بداند زود تأثیرِ گناه * تا بنالد زود گوید ای الَه
۳۳۷۷N★پس بداند زود تأثشیر گناه *
۳۳۷۸Qچون کند اِصرار و بَد پیشه کند * خاک اندر چشمِ اندیشه کند
۳۳۷۸N★چون کند اصرار و بد پیشه کند *
۳۳۷۹Qتوبه نندیشد دگر شیرین شود * بر دلش آن جُرم تا بی دین شود
۳۳۷۹N★توبه نندیشد دگر شیرین شود *
۳۳۸۰Qآن پشیمانی و یا رّب رفت ازو * شِسْت بر آیینه زنگِ پنج تو
۳۳۸۰N★آن پشیمانی و یسا رّب رفت ازو *
۳۳۸۱Qآهنش را زنگها خوردن گرفت * گوهرش را زنگ کم کردن گرفت
۳۳۸۱N★آهنش را زنگها خوردن گرفت *
۳۳۸۲Qچون نویسی کاغذِ اِسپید بر * آن نبشته خوانده آید در نظر
۳۳۸۲N★چون نویسی کاغذ اسپید بر *
۳۳۸۳Qچون نویسی بر سرِ بنْوشته خط * فهم نآید خواندنش گردد غلط
۳۳۸۳N★چون نویسی بر سر بوشته خط *
۳۳۸۴Qکان سیاهی بر سیاهی اوفتاد * هر دو خظ شد کور و معنی نداد
۳۳۸۴N★کان سیاهی بر سیاهی اوفتاد *
۳۳۸۵Qور سِوُم باره نویسی بر سَرش * پس سیه کردی چو جانِ پُر شرش
۳۳۸۵N★ور سوم باره نویسی بر مرش *
۳۳۸۶Qپس چه چاره جر پناهِ چاره‌گر * ناامیدی مِسّ و اکسیرش نظر
۳۳۸۶N★پس چه چاره جر پناه چارهگر *
۳۳۸۷Qناامیدیها بپیشِ او نهید * تا ز دردِ بی دوا بیرون جهید
۳۳۸۷N★نامیدیها به پیش او نسهید *
۳۳۸۸Qچون شعيب این نکته‌ها با وی بگفت * زان دَمِ جان در دلِ او گُل شگفت
۳۳۸۸N★چون شيب این نکته‌ها با وی بگفت *
۳۳۸۹Qجانِ او بشْنید وَحْیِ آسمان * گفت اگر بگْرفت ما را کو نشان
۳۳۸۹N★جان او بشنید وضی آسمان *
۳۳۹۰Qگفت یا رَب دفعِ من می‌گوید او * آن گرفتن را نشان می‌جوید او
۳۳۹۰N★گفت یا زب دفع من می‌گوید او *
۳۳۹۱Qگفت ستّارم نگویم رازهاش * جز یکی رمز از برای ابتلاش
۳۳۹۱N★گفت ستارم نگویم رازهماش *
۳۳۹۲Qیک نشانِ آنک می‌گیرم ورا * آنک طاعت دارد از صَوْم و دعا
۳۳۹۲N★یک نشان انکه می‌گیرم ورا *
۳۳۹۳Qوز نماز و از زکاة و غیرِ آن * لیک یک ذرَّه ندارد ذوقِ جان
۳۳۹۳N★وز نماز و از زکات و غیر آن *
۳۳۹۴Qمی‌کند طاعات و افعالِ سنی * لیک یک ذرّه ندارد چاشنی
۳۳۹۴N★می‌کند طاعات و افمال سنی *
۳۳۹۵Qطاعتش نغزست و معنی نَغْز نی * جوزها بسیار و در وَیْ مغز نی
۳۳۹۵N★طاعتش نغزست و معنی نغز نی *
۳۳۹۶Qذوق باید تا دهد طاعات بَرْ * مغز باید تا دهد دانه شجَرْ
۳۳۹۶N★ذوق باید تادهد طاعات بر *
۳۳۹۷Qدانهٔ بی‌مغز کَیْ گردد نهال * صورتِ بی جان نباشد جز خیال
۳۳۹۷N★دان بی‌مغز کی گردد نهال *