vol.2

Qūniyah Nicholson both

block:2086

قصّهٔ جوحی و آن کودک کی پیش جنازهٔ پدر خویش نوحه می کرد
۳۱۱۶Qکودکی در پیش تابوتِ پدر * زار می‌نالید و بر می‌کوفت سَر
۳۱۱۶N★کودکی در پسیش تسابوت پسدر * ★زار سی‌نالید و بسر می‌کوفت سر
۳۱۱۷Qکای پدر آخر کجااَت می‌بَرند * تا ترا در زیرِ خاکی آورند
۳۱۱۷N★کای پدر آخر کجایّت می‌برند * ★تاتسورا در زیر خاکی بفشرند
۳۱۱۸Qمی‌برندت خانة تنگ و زحیر * نی درو فالی و نه در وَیْ خصیر
۳۱۱۸N★می‌برندت خسانة تسنگ و زحیر * ★نی درو فالی و نه در وی خصیر
۳۱۱۹Qنی چراغی در شب و نه روز نان * نه درو بویِ طعام و نه نشان
۳۱۱۹N★نی چراغی در شب و نه روز نان * ★نی درو بسوی طعام و نه نشان
۳۱۲۰Qنی درِ معمور نی در بام راه * نی یکی همسایه کو باشد پناه
۳۱۲۰N★نی در قعمور نی در بام راه * ★نی یکی همسایه کو باشد پناه
۳۱۲۱Qچشمِ تو که بوسه‌گاهِ خلق بود * چون شود در خانة کور و کبود
۳۱۲۱N★چشم تو که بوسه‌گاه خلق بود * ★چون رود در خسانة کور و کبود
۳۱۲۲Qخانة بی‌زینهار و جایِ تنگ * که دَرُو نه روی می‌ماند نه رنگ
۳۱۲۲N★خانة بی‌زینهار و جای تسنگ * ★که درو نه ژوی می‌ماند نه رنگ
۳۱۲۳Qزین نسق اوصافِ خانه می‌شمرد * وز دو دیده اشکِ خونین می‌فُشُرد
۳۱۲۳N★زین نسّق اوصاف خانه می‌شمرد * ★وز دو دیده اشک خونین می‌فشرد
۳۱۲۴Qگفت جوحی با پدر ای ارجمند * واللَّه این را خانة مسامی‌بَرند
۳۱۲۴N★گفت جوحی با پدر ای ارجمند * ★واه این را خان؛ مسامی‌برند
۳۱۲۵Qگفت جوحی را پدر ابله مشَوْ * گفت ای بابا نشانیها شنو
۳۱۲۵N★گفت جوحی را پدر ابله مَشو * ★گسفت ای بسابا نشانیها شسنو
۳۱۲۶Qاين نشانیها که گفت او یک بیک * خانة ما راست بی‌ تردید و شک
۳۱۲۶N★اين نشانیها که گفت او یک بیک * ★خانه ماراست بی‌تردید و شک
۳۱۲۷Qنه حصیر و نه چراغ و نه طعام * نه درش معمور و نه صحن و نه بام
۳۱۲۷N★نی خصیر و نه چراغ و نه طعام * ★نه درش معمور و نه صحن و نه بام
۳۱۲۸Qزین نمط دارند بر خود صد نشان * لیک کَیْ بینند آنرا طاغیان
۳۱۲۸N★زین نمّط دارند بر خود صد نشان * ★لیک کی بسینند آن را طاغیان
۳۱۲۹Qخانة آن دل که ماند بی‌ ضیا * از شعاعِ آفتابِ کبریا
۳۱۲۹N★خانة آن دل که ماند بی‌ضیا * ★از ما آفتاب کبریا
۳۱۳۰Qتنگ و تاریکست چون جانِ جهود * بی‌نوا از ذوقِ سلطانِ وَدود
۳۱۳۰N★تنگ و تاریکست چون جان جهود * ★بسسی‌نوا از توق س‌لطان ودود
۳۱۳۱Qنه در آن دل تافت نور آفتاب * نه گشادِ عرصه و نه فتحِ باب
۳۱۳۱N★نی درآن دل تافت تاب آفتاب * ★نسی گشاد عرصه و نه فتح باب
۳۱۳۲Qگور خوشتر از چنین دل مر تُرا * آخِر از گورِ دلِ خود برتَر آ
۳۱۳۲N★گور خوشتر از چنین دل مر تورا * ★ر از گسور دل خود
۳۱۳۳Qزنده‌ای و زنده‌زاد ای شوخ و شنگ * دَم نمی‌گیرد ترا زین گورِ تنگ
۳۱۳۳N★زنده‌ای و زنده‌زاد ای شوخ و شنگ * ★دم نمی‌گیرد تورا زین گور تننگ
۳۱۳۴Qیوسفِ وقتی و خورشیدِ سما * زین چَه و زندان برآ و رُو نُما
۳۱۳۴N★یسوسف وقستی و خسورشید سما * ★زین چه و زندان برآ و و ثما
۳۱۳۵Qیُونُست در بطنِ ماهی پخته شد * مَخْلَصش را نیست از تسبیح بُد
۳۱۳۵N★پونشت در بطن ماهی پخته شد * ★مَخْلصش را نیست از تسبیح بُد
۳۱۳۶Qگر نبودی او مُسبّح بطنِ نون * حبس و زندانش بُدی تا یُبْعَثُون
۳۱۳۶N★گر نسبودی او مُسبَح بطن نون * ★حبس و زندانش بُدی تا ییون
۳۱۳۷Qاو بتسبیح از تنِ ماهی بجَست * چیست تسبیح آیتِ روزِ أَلَسْت
۳۱۳۷N★او به تسبیح از تن ماهی بجست * ★چجیست تسبیح آیت روز آلشت
۳۱۳۸Qگر فراموشت شد آن تسبیحِ جان * بشنو این تسبیحهای ماهیان
۳۱۳۸N★گر فراموشت شد آن تسبیح جان * ★بشنو ایسن تسبیحهای ماهیان
۳۱۳۹Qهرکه دید اللَّه را اللَّهیّست * هرکه دید آن بحر را آن ماهیَست
۳۱۳۹N★همرکه دید الله را اللهیّست * ★هرکه دید آن بحر را آن ماهست
۳۱۴۰Qاین جهان دریاست و تن ماهی و روح * یونسِ محجوب از نورِ صَبوح
۳۱۴۰N★این جهان دریاست و تن ماهی و روح * ★یسونس مسحجوب از نور صَبَوح
۳۱۴۱Qگر مسّبح باشد از ماهی رهید * ورنه در وَیْ هضم گشت و ناپدید
۳۱۴۱N★گر مَُبّح باشد از ساهی زهید * ★ورنه در وی هضم گشت وناپدید
۳۱۴۲Qماهیانِ جان درین دربا پُرند * تو نمی‌بینی که کوری ای نژند
۳۱۴۲N★ماهیان جان درین دربا پرّ * ★تسو نمی‌بینی به گردت می‌پرّند
۳۱۴۳Qبر تو خود را می‌زنند آن ماهیان * چشم بکُشا تا ببینیشان عیان
۳۱۴۳N★بر تو خود را می‌زنند آن ماهیان * ★چشم بکُشا تا ببینی‌شان عیان
۳۱۴۴Qماهیان را گر نمی‌بینی پدید * گوشِ تو تسبیحشان آخر شنید
۳۱۴۴N★ماهیان را گر نمی‌بینی پسدید * ★گوش تو تسبیحشان آخر شنید
۳۱۴۵Qصبر کردن جانِ تسبیحاتِ تَست * صبر کن کآنست تسبیحِ دُرُست
۳۱۴۵N★صبر کردن جان تسبیحات تست * ★صبر کن الصبْرٌ ِفتاخ آلفْرج
۳۱۴۶Qهیچ تسبیحی ندارد آن دَرَج * صبر کن الصَّبْرٌ مِفْتاحُ آلْفَرَج
۳۱۴۶N★هیچ تسبیحی نسدارد آن درج * ★صبر کن الصبْرٌ ِفتاخ آلفْرج
۳۱۴۷Qصبر چون پولِ صراط آن سو بهشت * هست با هر خوب یک لالای زشت
۳۱۴۷N★صبر چون پول صراط آن سو بهشت * ★هست با هر خوب یک لالای زشت
۳۱۴۸Qتا ز لالا می‌گریزی وصل نیست * زآنک لالا را ز شاهد فصل نیست
۳۱۴۸N★تاز لالا می‌گریزی وصل نیست * ★زآنکه لالا را ز شاهد فصل نیست
۳۱۴۹Qتو چه دانی ذوقِ صبر ای شیشه‌دل * خاصّه صبر از بهرِ آن نقشِ چِگِل
۳۱۴۹N★تو چه دانی ذوق صبر ای شیشه‌دل * ★خاضه صبر اهر آن نقش چگیل
۳۱۵۰Qمرد را ذوقِ غزا و کَرّ و فر * مر مُخنَّث را بود ذوق از ذَکَر
۳۱۵۰N★مرد را ذوق سا و گر وفر * ★مر منت را بود ذوق از در
۳۱۵۱Qجْز ذَکَر نه دینِ او و ذِکْرٍ او * سوی اسفل بُرد او را فِکرِ او
۳۱۵۱N★جْز ذکر نه دین او و ذکُرٍ او * ★سوی آشفل برد اورا فکُر او
۳۱۵۲Qگر برآید تا فلک از وی مترس * کو بعشقِ سِفْل آموزید دَرْس
۳۱۵۲N★گر برآید تافلک از وی مرس * ★کوبه عشق سُفُل آموزید درس
۳۱۵۳Qاو بسوی سُفل می‌راند فَرّس * گرچه سوی عُلْو جنباند جَرَس
۳۱۵۳N★او ببه‌سوی شفل می‌راند فَرّس * ★گرچه سوی لو جنباند جَرّس
۳۱۵۴Qاز عَلَمهای گدایان ترس چیست * کان عَلَمها لقمة نان را رهیست
۳۱۵۴N★از عَلمهای گدایان ترس چیست * ★کان علمها لقمة نان را زهمیست