vol.2

Qūniyah Nicholson both

block:2079

امتحان هر چیزی تا ظاهر شود خیر و شرّی کی در ویست
۲۹۴۷Qیک نظر قانع مشو زین سقفِ نور * بارها بنْگر ببین هَلْ مِنْ فُطُور
۲۹۴۷Nیک نظر قانع مشو زین سقف نور * بارها بنگر ببین هل من فطور
۲۹۴۸Qچونک گفتت کاندرین سقفِ نکو * بارها بنْگر چو مردِ عیب‌جو
۲۹۴۸Nچون که گفتت کاندر این سقف نکو * بارها بنگر چو مرد عیب جو
۲۹۴۹Qپس زمینِ تیره را دانی که چند * دیدن و تمییز باید در پسند
۲۹۴۹Nپس زمین تیره را دانی که چند * دیدن و تمییز باید در پسند
۲۹۵۰Qتا بپالاییم صافان را ز دُرد * چند باید عقلِ ما را رنج بُرد
۲۹۵۰Nتا بپالاییم صافان را ز درد * چند باید عقل ما را رنج برد
۲۹۵۱Qامتحانهای زمستان و خزان * تابِ تابستان بهارِ همچو جان
۲۹۵۱Nامتحانهای زمستان و خزان * تاب تابستان بهار همچو جان
۲۹۵۲Qبادها و ابرها و برقها * تا پدید آرد عوارض فرق‌ها
۲۹۵۲Nبادها و ابرها و برقها * تا پدید آرد عوارض فرق‌ها
۲۹۵۳Qتا برون آرد زمینِ خاک رنگ * هرچه اندر جیب دارد لعل و سنگ
۲۹۵۳Nتا برون آرد زمین خاک رنگ * هر چه اندر جیب دارد لعل و سنگ
۲۹۵۴Qهرچه دزدیدست این خاکِ دژم * از خزانهٔ حقّ و دریای کرَم
۲۹۵۴Nهر چه دزدیده ست این خاک دژم * از خزانه‌ی حق و دریای کرم
۲۹۵۵Qشحنهٔ تقدیر گوید راست گو * آنچ بُردی شرح وا ده مو بمو
۲۹۵۵Nشحنه‌ی تقدیر گوید راست گو * آن چه بردی شرح واده مو به مو
۲۹۵۶Qدزد یعنی خاک گوید هیچ هیچ * شحنه او را در کَشَد در پیچ پیچ
۲۹۵۶Nدزد یعنی خاک گوید هیچ هیچ * شحنه او را در کشد در پیچ پیچ
۲۹۵۷Qشحنه گاهش لطف گوید چون شکر * گه بر آویزد کند هر چه بََتَر
۲۹۵۷Nشحنه گاهش لطف گوید چون شکر * گه بر آویزد کند هر چه بتر
۲۹۵۸Qتا میانِ قهر و لطف آن خُفْیه‌ها * ظاهر آید ز آتشِ خوف و رَجا
۲۹۵۸Nتا میان قهر و لطف آن خفیه‌ها * ظاهر آید ز آتش خوف و رجا
۲۹۵۹Qآن بهاران لطفِ شحنهٔ کبریاست * و آن خزان تهدید و تخویف خداست
۲۹۵۹Nآن بهاران لطف شحنه‌ی کبریاست * و آن خزان تخویف و تهدید خداست
۲۹۶۰Qو آن زمستان چارمیخ معنوی * تا تُو ای دُزدِ خفی ظاهر شوی
۲۹۶۰Nو آن زمستان چار میخ معنوی * تا تو ای دزد خفی ظاهر شوی
۲۹۶۱Qپس مجاهد را زمانی بسطِ دل * یک زمانی قبض و درد و غِشّ و غِل
۲۹۶۱Nپس مجاهد را زمانی بسط دل * یک زمانی قبض و درد و غش و غل
۲۹۶۲Qزانک این آب و گِلی کابدانِ ماست * مُنْکِر و دزدِ ضیای جانهاست
۲۹۶۲Nز انکه این آب و گلی کابدان ماست * منکر و دزد و ضیای جان ماست
۲۹۶۳Qحق تعالی گرم و سرد و رنج و درد * بر تنِ ما می‌نهد ای شیرْمرد
۲۹۶۳Nحق تعالی گرم و سرد و رنج و درد * بر تن ما می‌نهد ای شیر مرد
۲۹۶۴Qخوف و جُوع و نقصِ اموال و بدن * جمله بهرِ نقدِ جان ظاهر شدن
۲۹۶۴Nخوف و جوع و نقص اموال و بدن * جمله بهر نقد جان ظاهر شدن
۲۹۶۵Qاین وعید و وعده‌ها انگیختست * بهرِ این نیک و بدی کامیختست
۲۹۶۵Nاین وعید و وعده‌ها انگیخته ست * بهر این نیک و بدی کامیخته ست
۲۹۶۶Qچونک حقّ و باطلی آمیختند * نقد و قلب اندر حُرُمْدان ریختند
۲۹۶۶Nچون که حق و باطلی آمیختند * نقد و قلب اندر حرمدان ریختند
۲۹۶۷Qپس مِحَک می‌بایدش بگْزیده‌ای * در حقایق امتحانها دیده‌ای
۲۹۶۷Nپس محک می‌بایدش بگزیده‌ای * در حقایق امتحانها دیده‌ای
۲۹۶۸Qتا شود فاروقِ این تزویرها * تا بود دستورِ این تدبیرها
۲۹۶۸Nتا شود فاروق این تزویرها * تا بود دستور این تدبیرها
۲۹۶۹Qشیر ده ای مادرِ موسی ورا * و اندر آب افکن مَیَندیش از بلا
۲۹۶۹Nشیر ده ای مادر موسی و را * و اندر آب افکن میندیش از بلا
۲۹۷۰Qهر که در روزِ أَلَسْتُ‌ آن شیر خَورد * همچو موسی شیر را تمییز کرد
۲۹۷۰Nهر که در روز أَ لَسْتُ‌ آن شیر خورد * همچو موسی شیر را تمییز کرد
۲۹۷۱Qگر تو بر تمییز طفلت مُولَعی * این زمان یا اُمَّ مُوسَیِ ارْضِعِی
۲۹۷۱Nگر تو بر تمییز طفلت مولعی * این زمان یا ام موسی ارضعی
۲۹۷۲Qتا ببیند طعمِ شیرِ مادرش * تا فرو ناید بدایهٔ بَد سَرش
۲۹۷۲Nتا ببیند طعم شیر مادرش * تا فرو ناید بدایه‌ی بد سرش