block:2077
۲۹۱۱ | Q | اشتری گم کردی و جُستیش چُست | * | چون بیابی چون ندانی کانِ تست |
۲۹۱۱ | N | اشتری گم کردی و جستیش چست | * | چون بیابی چون ندانی کان تست |
۲۹۱۲ | Q | ضالّه چه بْود ناقهای گُم کردهای | * | از کَفَت بگْریخته در پردهای |
۲۹۱۲ | N | ضاله چه بود ناقهای گم کردهای | * | از کفت بگریخته در پردهای |
۲۹۱۳ | Q | آمده در بار کردن کاروان | * | اشترِ تو ز آن میان گشته نهان |
۲۹۱۳ | N | آمده در بار کردن کاروان | * | اشتر تو ز آن میان گشته نهان |
۲۹۱۴ | Q | میدوی این سو و آن سو خشکلب | * | کاروان شد دُور و نزدیکست شب |
۲۹۱۴ | N | میدوی این سو و آن سو خشک لب | * | کاروان شد دور و نزدیک است شب |
۲۹۱۵ | Q | رخت مانده بر زمین در راهِ خوف | * | تو پیِ اشتر دوان گشته بطَوْف |
۲۹۱۵ | N | رخت مانده بر زمین در راه خوف | * | تو پی اشتر دوان گشته به طوف |
۲۹۱۶ | Q | کای مسلمانان که دیدست اشتری | * | جَسته بیرون بامداد از آخُری |
۲۹۱۶ | N | کای مسلمانان که دیده ست اشتری | * | جسته بیرون بامداد از آخوری |
۲۹۱۷ | Q | هر که بر گوید نشان از اشترم | * | مژدگانی میدهم چندین دِرَم |
۲۹۱۷ | N | هر که بر گوید نشان از اشترم | * | مژدگانی میدهم چندین درم |
۲۹۱۸ | Q | باز میجویی نشان از هر کسی | * | ریشخندت میکند زین هر خسی |
۲۹۱۸ | N | باز میجویی نشان از هر کسی | * | ریشخندت میکند زین هر خسی |
۲۹۱۹ | Q | که اشتری دیدیم میرفت این طرف | * | اشتری سرخی بسوی آن علف |
۲۹۱۹ | N | کاشتری دیدیم میرفت این طرف | * | اشتر سرخی به سوی آن علف |
۲۹۲۰ | Q | آن یکی گوید بُریده گوش بود | * | و آن دگر گوید جُلَش منقوش بود |
۲۹۲۰ | N | آن یکی گوید بریده گوش بود | * | و آن دگر گوید جلش منقوش بود |
۲۹۲۱ | Q | آن یکی گوید شتر یک چشم بود | * | و آن دگر گوید ز گر بیپشم بود |
۲۹۲۱ | N | آن یکی گوید شتر یک چشم بود | * | و آن دگر گوید ز گر بیپشم بود |
۲۹۲۲ | Q | از برای مژدگانی صد نشان | * | از برای مژدگانی صد نشان |
۲۹۲۲ | N | از برای مژدگانی صد نشان | * | از برای مژدگانی صد نشان |