vol.2

Qūniyah Nicholson both

block:2074

قصّهٔ منافقان و مسجد ضرار ساختن ایشان
۲۸۲۵Qیک مثالِ دیگر اندر کَژْ رَوی * شاید ار از نقلِ قرآن بشْنوی
۲۸۲۵Nیک مثال دیگر اندر کژروی * شاید ار از نقل قرآن بشنوی
۲۸۲۶Qاین چنین کژ بازیی در جُفت و طاق * با نبی می‌باختند اهلِ نفاق
۲۸۲۶Nاین چنین کژ بازیی در جفت و طاق * با نبی می‌باختند اهل نفاق
۲۸۲۷Qکز برای عزِّ دینِ احمدی * مسجدی سازیم و بود آن مُرْتَدی
۲۸۲۷Nکز برای عز دین احمدی * مسجدی سازیم و بود آن مرتدی
۲۸۲۸Qاین چنین کژ بازیی می‌باختند * مسجدی جز مسجدِ او ساختند
۲۸۲۸Nاین چنین کژ بازیی می‌باختند * مسجدی جز مسجد او ساختند
۲۸۲۹Qسقف و فرش و قبّه‌اش آراسته * لیک تفریقِ جماعت خواسته
۲۸۲۹Nفرش و سقف و قبه‌اش آراسته * لیک تفریق جماعت خواسته
۲۸۳۰Qنزدِ پیغامبر بلابه آمدند * همچو اُشتر پیشِ او زانو زدند
۲۸۳۰Nنزد پیغمبر به لابه آمدند * همچو اشتر پیش او زانو زدند
۲۸۳۱Qکای رسولِ حق برای مُحْسِنی * سوی آن مسجد قَدَم رنجه کُنی
۲۸۳۱Nکای رسول حق برای محسنی * سوی آن مسجد قدم رنجه کنی
۲۸۳۲Qتا مبارک گردد از اِقْدامِ تو * تا قیامت تازه باد ایّامِ تو
۲۸۳۲Nتا مبارک گردد از اقدام تو * تا قیامت تازه باد ایام تو
۲۸۳۳Qمسجدِ روزِ گِلست و روزِ اَبْر * مسجدِ روزِ ضرورت وقتِ فَقْر
۲۸۳۳Nمسجد روز گل است و روز ابر * مسجد روز ضرورت وقت فقر
۲۸۳۴Qتا غریبی یابد آنجا خیر و جا * تا فراوان گردد این خدمت‌سرا
۲۸۳۴Nتا غریبی یابد آن جا خیر و جا * تا فراوان گردد این خدمت‌سرا
۲۸۳۵Qتا شعارِ دین شود بسیار و پُر * زانک با یاران شود خوش کارِ مُر
۲۸۳۵Nتا شعار دین شود بسیار و پر * ز انکه با یاران شود خوش کار مر
۲۸۳۶Qساعتی آنجایگه تشریف دِه * تزکیهٔ ما کن ز ما تعریف ده
۲۸۳۶Nساعتی آن جایگه تشریف ده * تزکیه‌ی ما کن ز ما تعریف ده
۲۸۳۷Qمسجد و اصحابِ مسجد را نواز * تو مَهی ما شب دمی با ما بساز
۲۸۳۷Nمسجد و اصحاب مسجد را نواز * تو مهی ما شب دمی با ما بساز
۲۸۳۸Qتا شود شب از جمالت همچو روز * ای جمالت آفتابِ جان فروز
۲۸۳۸Nتا شود شب از جمالت همچو روز * ای جمالت آفتاب جان فروز
۲۸۳۹Qای دریغا کان سخن از دل بُدی * تا مرادِ آن نفر حاصل شدی
۲۸۳۹Nای دریغا کان سخن از دل بدی * تا مراد آن نفر حاصل شدی
۲۸۴۰Qلطف کاید بی‌دل و جان در زبان * همچو سبزهٔ تُون بود ای دوستان
۲۸۴۰Nلطف کاید بی‌دل و جان در زبان * همچو سبزه‌ی تون بود ای دوستان
۲۸۴۱Qهم ز دُورش بنگر و اندر گذر * خوردن و بُو را نشاید ای پسر
۲۸۴۱Nهم ز دورش بنگر و اندر گذر * خوردن و بو را نشاید ای پسر
۲۸۴۲Qسوی لطفِ بی‌وفایان هین مَرْو * کان پُلِ ویران بود نیکو شنو
۲۸۴۲Nسوی لطف بی‌وفایان هین مرو * کان پل ویران بود نیکو شنو
۲۸۴۳Qگر قدم را جاهلی بر وَیْ زند * بشْکند پُل و آن قدم را بشْکند
۲۸۴۳Nگر قدم را جاهلی بر وی زند * بشکند پل و آن قدم را بشکند
۲۸۴۴Qهر کجا لشکر شکسته می‌شود * او دو سه سُستِ مخنّث می‌بود
۲۸۴۴Nهر کجا لشکر شکسته می‌شود * او دو سه سست مخنث می‌بود
۲۸۴۵Qدر صف آید با سلاح او مَرْدوار * دل برو بنْهند کاینکْ یارِ غار
۲۸۴۵Nدر صف آید با سلاح او مردوار * دل بر او بنهند کاینک یار غار
۲۸۴۶Qرُو بگرداند چو بیند زخم را * رفتنِ او بشْکند پُشتِ ترا
۲۸۴۶Nرو بگرداند چو بیند زخمها * رفتن او بشکند پشت ترا
۲۸۴۷Qاین درازست و فراوان می‌شود * و آنچ مقصودست پنهان می‌شود
۲۸۴۷Nاین دراز است و فراوان می‌شود * و آن چه مقصود است پنهان می‌شود