block:2074
۲۸۲۵ | Q | یک مثالِ دیگر اندر کَژْ رَوی | * | شاید ار از نقلِ قرآن بشْنوی |
۲۸۲۵ | N | یک مثال دیگر اندر کژروی | * | شاید ار از نقل قرآن بشنوی |
۲۸۲۶ | Q | این چنین کژ بازیی در جُفت و طاق | * | با نبی میباختند اهلِ نفاق |
۲۸۲۶ | N | این چنین کژ بازیی در جفت و طاق | * | با نبی میباختند اهل نفاق |
۲۸۲۷ | Q | کز برای عزِّ دینِ احمدی | * | مسجدی سازیم و بود آن مُرْتَدی |
۲۸۲۷ | N | کز برای عز دین احمدی | * | مسجدی سازیم و بود آن مرتدی |
۲۸۲۸ | Q | این چنین کژ بازیی میباختند | * | مسجدی جز مسجدِ او ساختند |
۲۸۲۸ | N | این چنین کژ بازیی میباختند | * | مسجدی جز مسجد او ساختند |
۲۸۲۹ | Q | سقف و فرش و قبّهاش آراسته | * | لیک تفریقِ جماعت خواسته |
۲۸۲۹ | N | فرش و سقف و قبهاش آراسته | * | لیک تفریق جماعت خواسته |
۲۸۳۰ | Q | نزدِ پیغامبر بلابه آمدند | * | همچو اُشتر پیشِ او زانو زدند |
۲۸۳۰ | N | نزد پیغمبر به لابه آمدند | * | همچو اشتر پیش او زانو زدند |
۲۸۳۱ | Q | کای رسولِ حق برای مُحْسِنی | * | سوی آن مسجد قَدَم رنجه کُنی |
۲۸۳۱ | N | کای رسول حق برای محسنی | * | سوی آن مسجد قدم رنجه کنی |
۲۸۳۲ | Q | تا مبارک گردد از اِقْدامِ تو | * | تا قیامت تازه باد ایّامِ تو |
۲۸۳۲ | N | تا مبارک گردد از اقدام تو | * | تا قیامت تازه باد ایام تو |
۲۸۳۳ | Q | مسجدِ روزِ گِلست و روزِ اَبْر | * | مسجدِ روزِ ضرورت وقتِ فَقْر |
۲۸۳۳ | N | مسجد روز گل است و روز ابر | * | مسجد روز ضرورت وقت فقر |
۲۸۳۴ | Q | تا غریبی یابد آنجا خیر و جا | * | تا فراوان گردد این خدمتسرا |
۲۸۳۴ | N | تا غریبی یابد آن جا خیر و جا | * | تا فراوان گردد این خدمتسرا |
۲۸۳۵ | Q | تا شعارِ دین شود بسیار و پُر | * | زانک با یاران شود خوش کارِ مُر |
۲۸۳۵ | N | تا شعار دین شود بسیار و پر | * | ز انکه با یاران شود خوش کار مر |
۲۸۳۶ | Q | ساعتی آنجایگه تشریف دِه | * | تزکیهٔ ما کن ز ما تعریف ده |
۲۸۳۶ | N | ساعتی آن جایگه تشریف ده | * | تزکیهی ما کن ز ما تعریف ده |
۲۸۳۷ | Q | مسجد و اصحابِ مسجد را نواز | * | تو مَهی ما شب دمی با ما بساز |
۲۸۳۷ | N | مسجد و اصحاب مسجد را نواز | * | تو مهی ما شب دمی با ما بساز |
۲۸۳۸ | Q | تا شود شب از جمالت همچو روز | * | ای جمالت آفتابِ جان فروز |
۲۸۳۸ | N | تا شود شب از جمالت همچو روز | * | ای جمالت آفتاب جان فروز |
۲۸۳۹ | Q | ای دریغا کان سخن از دل بُدی | * | تا مرادِ آن نفر حاصل شدی |
۲۸۳۹ | N | ای دریغا کان سخن از دل بدی | * | تا مراد آن نفر حاصل شدی |
۲۸۴۰ | Q | لطف کاید بیدل و جان در زبان | * | همچو سبزهٔ تُون بود ای دوستان |
۲۸۴۰ | N | لطف کاید بیدل و جان در زبان | * | همچو سبزهی تون بود ای دوستان |
۲۸۴۱ | Q | هم ز دُورش بنگر و اندر گذر | * | خوردن و بُو را نشاید ای پسر |
۲۸۴۱ | N | هم ز دورش بنگر و اندر گذر | * | خوردن و بو را نشاید ای پسر |
۲۸۴۲ | Q | سوی لطفِ بیوفایان هین مَرْو | * | کان پُلِ ویران بود نیکو شنو |
۲۸۴۲ | N | سوی لطف بیوفایان هین مرو | * | کان پل ویران بود نیکو شنو |
۲۸۴۳ | Q | گر قدم را جاهلی بر وَیْ زند | * | بشْکند پُل و آن قدم را بشْکند |
۲۸۴۳ | N | گر قدم را جاهلی بر وی زند | * | بشکند پل و آن قدم را بشکند |
۲۸۴۴ | Q | هر کجا لشکر شکسته میشود | * | او دو سه سُستِ مخنّث میبود |
۲۸۴۴ | N | هر کجا لشکر شکسته میشود | * | او دو سه سست مخنث میبود |
۲۸۴۵ | Q | در صف آید با سلاح او مَرْدوار | * | دل برو بنْهند کاینکْ یارِ غار |
۲۸۴۵ | N | در صف آید با سلاح او مردوار | * | دل بر او بنهند کاینک یار غار |
۲۸۴۶ | Q | رُو بگرداند چو بیند زخم را | * | رفتنِ او بشْکند پُشتِ ترا |
۲۸۴۶ | N | رو بگرداند چو بیند زخمها | * | رفتن او بشکند پشت ترا |
۲۸۴۷ | Q | این درازست و فراوان میشود | * | و آنچ مقصودست پنهان میشود |
۲۸۴۷ | N | این دراز است و فراوان میشود | * | و آن چه مقصود است پنهان میشود |