vol.2

Qūniyah Nicholson both

block:2053

بحیلت در سخن آوردن سایل آن بزرگ را کی خود را دیوانه ساخته بود
۲۳۳۸Qآن یکی می‌گفت خواهم عاقلی * مشورت آرم بدو در مُشکلی
۲۳۳۸Nآن یکی می‌گفت خواهم عاقلی * مشورت آرم بدو در مشکلی
۲۳۳۹Qآن یکی گفتش که اندر شهرِ ما * نیست عاقل جز که آن مجنون‌نُما
۲۳۳۹Nآن یکی گفتش که اندر شهر ما * نیست عاقل جز که آن مجنون‌نما
۲۳۴۰Qبر نَیی گشته سواره نک فلان * می‌دواند در میانِ کودکان
۲۳۴۰Nبر نیی گشته سواره نک فلان * می‌دواند در میان کودکان
۲۳۴۱Qصاحبِ رأیست و آتش‌پاره‌ای * آسمانْ قدرست و اخترْباره‌ای
۲۳۴۱Nصاحب رای است و آتش پاره‌ای * آسمان قدر است و اختر باره‌ای
۲۳۴۲Qفرِّ او کرّوبیان را جان شدست * او درین دیوانگی پنهان شدست
۲۳۴۲Nفر او کروبیان را جان شده ست * او در این دیوانگی پنهان شده ست
۲۳۴۳Qلیک هر دیوانه را جان نشْمری * سَر منه گوساله را چون سامری
۲۳۴۳Nلیک هر دیوانه را جان نشمری * سر منه گوساله را چون سامری
۲۳۴۴Qچون ولیّی آشکارا با تو گفت * صد هزاران غیب و اسرارِ نهفت
۲۳۴۴Nچون ولیی آشکارا با تو گفت * صد هزاران غیب و اسرار نهفت
۲۳۴۵Qمر ترا آن فهم و آن دانش نبود * و اندانستی تو سرگین را ز عُود
۲۳۴۵Nمر ترا آن فهم و آن دانش نبود * واندانستی تو سرگین را ز عود
۲۳۴۶Qاز جنون خود را ولی چون پرده ساخت * مر ورا ای کُور کَیْ خواهی شناخت
۲۳۴۶Nاز جنون خود را ولی چون پرده ساخت * مر و را ای کور کی خواهی شناخت
۲۳۴۷Qگر ترا بازست آن دیدهٔ یقین * زیرِ هر سنگی یکی سرهنگ بین
۲۳۴۷Nگر ترا باز است آن دیده‌ی یقین * زیر هر سنگی یکی سرهنگ بین
۲۳۴۸Qپیشِ آن چشمی که باز و رَهبَرَست * هر گلیمی را کَلیمی در بَرَست
۲۳۴۸Nپیش آن چشمی که باز و رهبر است * هر گلیمی را کلیمی در بر است
۲۳۴۹Qمر وَلی را هم ولی شُهره کند * هر کرا او خواست با بهره کند
۲۳۴۹Nمر ولی را هم ولی شهره کند * هر که را او خواست با بهره کند
۲۳۵۰Qکس نداند از خِرَد او را شناخت * چونک او مر خویش را دیوانه ساخت
۲۳۵۰Nکس نداند از خرد او را شناخت * چون که او مر خویش را دیوانه ساخت
۲۳۵۱Qچون بدزدد دزدِ بینایی ز کور * هیچ یابد دزد را او در عبور
۲۳۵۱Nچون بدزدد دزد بینایی ز کور * هیچ یابد دزد را او در عبور
۲۳۵۲Qکور نشْناسد که دُزدِ او که بود * گرچه خود بر وَیْ زند دزدِ عنود
۲۳۵۲Nکور نشناسد که دزد او که بود * گر چه خود بر وی زند دزد عنود
۲۳۵۳Qچون گزد سگ کور صاحب‌ژنده را * کَیْ شناسد آن سگِ درّنده را
۲۳۵۳Nچون گزد سگ کور صاحب ژنده را * کی شناسد آن سگ درنده را