block:2052
۲۳۳۳ | Q | گفت با دَلْقک شبی سیّد اجل | * | قحبهای را خواستی تو از عجَل |
۲۳۳۳ | N | گفت با دلقک شبی سید اجل | * | قحبهای را خواستی تو از عجل |
۲۳۳۴ | Q | با من این را باز میبایست گفت | * | تا یکی مستور کردیمیت جُفت |
۲۳۳۴ | N | با من این را باز میبایست گفت | * | تا یکی مستور کردیمیت جفت |
۲۳۳۵ | Q | گفت نُه مَسْتورِ صالح خواستم | * | قحبه گشتند و ز غم تن کاستم |
۲۳۳۵ | N | گفت نه مستور صالح خواستم | * | قحبه گشتند و ز غم تن کاستم |
۲۳۳۶ | Q | خواستم این قحبه را بیمعرفت | * | تا ببینم چون شود این عاقبَت |
۲۳۳۶ | N | خواستم این قحبه را بیمعرفت | * | تا ببینم چون شود این عاقبت |
۲۳۳۷ | Q | عقل را من آزمودم هم بسی | * | زین سپس جویم جنون را مَغْرِسی |
۲۳۳۷ | N | عقل را من آزمودم هم بسی | * | زین سپس جویم جنون را مغرسی |