block:2043
۲۱۰۳ | Q | آن حکیمی گفت دیدم هم تَکی | * | در بیابان زاغ را با لَکلکی |
۲۱۰۳ | N | آن حکیمی گفت دیدم هم تکی | * | در بیابان زاغ را با لکلکی |
۲۱۰۴ | Q | در عجب ماندم بجُستم حالشان | * | تا چه قدرِ مشترک یابم نشان |
۲۱۰۴ | N | در عجب ماندم بجستم حالشان | * | تا چه قدر مشترک یابم نشان |
۲۱۰۵ | Q | چون شدم نزدیک من حیران و دنگ | * | خود بدیدم هر دُوان بودند لنگ |
۲۱۰۵ | N | چون شدم نزدیک، من حیران و دنگ | * | خود بدیدم هر دوان بودند لنگ |
۲۱۰۶ | Q | خاصّه شهبازی که او عرشی بود | * | با یکی جُغدی که او فرشی بود |
۲۱۰۶ | N | خاصه شهبازی که او عرشی بود | * | با یکی جغدی که او فرشی بود |
۲۱۰۷ | Q | آن یکی خورشیدِ عِلّیین بود | * | وین دگر خُفّاش کز سجّین بود |
۲۱۰۷ | N | آن یکی خورشید علیین بود | * | وین دگر خفاش کز سجین بود |
۲۱۰۸ | Q | آن یکی نوری ز هر عیبی بَری | * | وین یکی کوری گدای هر دری |
۲۱۰۸ | N | آن یکی نوری ز هر عیبی بری | * | وین یکی کوری گدای هر دری |
۲۱۰۹ | Q | آن یکی ماهی که بر پروین زند | * | وین یکی کرمی که در سرگین زید |
۲۱۰۹ | N | آن یکی ماهی که بر پروین زند | * | وین یکی کرمی که در سرگین زید |
۲۱۱۰ | Q | آن یکی یوسفرخی عیسینَفَس | * | وین یکی گرگی و یا خر با جَرَس |
۲۱۱۰ | N | آن یکی یوسف رخی عیسی نفس | * | وین یکی گرگی و یا خر با جرس |
۲۱۱۱ | Q | آن یکی پّران شده در لا مکان | * | وین یکی در کاهْدان همچون سگان |
۲۱۱۱ | N | آن یکی پران شده در لا مکان | * | وین یکی در کاهدان همچون سگان |
۲۱۱۲ | Q | با زبانِ معنوی گُل با جُعَل | * | این همیگوید که ای گندهبغل |
۲۱۱۲ | N | با زبان معنوی گل با جعل | * | این همیگوید که ای گنده بغل |
۲۱۱۳ | Q | گر گریزانی ز گلشن بیگمان | * | هست آن نفرت کمالِ گلستان |
۲۱۱۳ | N | گر گریزانی ز گلشن بیگمان | * | هست آن نفرت کمال گلستان |
۲۱۱۴ | Q | غیرتِ من بر سرِ تو دُورْباش | * | میزند کای خس ازینجا دُور باش |
۲۱۱۴ | N | غیرت من بر سر تو دور باش | * | میزند کای خس از اینجا دور باش |
۲۱۱۵ | Q | ور بیامیزی تو با من ای دنی | * | این گمان آید که از کانِ منی |
۲۱۱۵ | N | ور بیامیزی تو با من ای دنی | * | این گمان آید که از کان منی |
۲۱۱۶ | Q | بلبلان را جای میزیبد چمن | * | مر جعل را در چمین خوشتر وطن |
۲۱۱۶ | N | بلبلان را جای میزیبد چمن | * | مر جعل را در چمین خوشتر وطن |
۲۱۱۷ | Q | حق مرا چون از پلیدی پاک داشت | * | چون سزد بر من پلیدی را گماشت |
۲۱۱۷ | N | حق مرا چون از پلیدی پاک داشت | * | چون سزد بر من پلیدی را گماشت |
۲۱۱۸ | Q | یک رگم زیشان بُد و آنرا بُرید | * | در من آن بَدْ رگ کجا خواهد رسید |
۲۱۱۸ | N | یک رگم ز ایشان بد و آن را برید | * | در من آن بد رگ کجا خواهد رسید؟ |
۲۱۱۹ | Q | یک نشانِ آدم آن بود از ازل | * | که ملایک سر نهندش از محل |
۲۱۱۹ | N | یک نشان آدم آن بود از ازل | * | که ملایک سر نهندش از محل |
۲۱۲۰ | Q | یک نشان دیگر آنک آن بلیس | * | نَنْهَدش سر که منم شاه و رئیس |
۲۱۲۰ | N | یک نشان دیگر آن که آن بلیس | * | ننهدش سر که منم شاه و رئیس |
۲۱۲۱ | Q | پس اگر ابلیس هم ساجد شدی | * | او نبودی آدم او غیری بُدی |
۲۱۲۱ | N | پس اگر ابلیس هم ساجد شدی | * | او نبودی آدم او غیری بدی |
۲۱۲۲ | Q | هم سجودِ هر مَلَک میزانِ اوست | * | هم جحودِ آن عدو برهانِ اوست |
۲۱۲۲ | N | هم سجود هر ملک میزان اوست | * | هم جحود آن عدو برهان اوست |
۲۱۲۳ | Q | هم گواهِ اوست اقرارِ مَلَک | * | هم گواهِ اوست کفرانِ سگک |
۲۱۲۳ | N | هم گواه اوست اقرار ملک | * | هم گواه اوست کفران سگک |