block:2042
۲۰۹۵ | N | گفت جالینوس با اصحاب خود | * | مر مرا تا آن فلان دارو دهد |
۲۰۹۶ | N | پس بدو گفت آن یکی ای ذو فنون | * | این دوا خواهند از بهر جنون |
۲۰۹۷ | N | دور از عقل تو این دیگر مگو | * | گفت در من کرد یک دیوانه رو |
۲۰۹۸ | N | ساعتی در روی من خوش بنگرید | * | چشمکم زد آستین من درید |
۲۰۹۹ | N | گر نه جنسیت بدی در من از او | * | کی رخ آوردی به من آن زشت رو |
۲۱۰۰ | N | گر ندیدی جنس خود کی آمدی | * | کی به غیر جنس خود را بر زدی |
۲۱۰۱ | N | چون دو کس بر هم زند بیهیچ شک | * | در میانشان هست قدر مشترک |
۲۱۰۲ | N | کی پرد مرغی مگر با جنس خود | * | صحبت ناجنس گور است و لحد |