block:2041
۲۰۶۴ | Q | آن مسلمان تَرکِ ابله کرد و تَفْت | * | زیرِ لب لاَحْولگویان باز رفت |
۲۰۶۴ | N | آن مسلمان ترک ابله کرد و تفت | * | زیر لب لاحولگویان باز رفت |
۲۰۶۵ | Q | گفت چون از جِدّ و پندم وز جدال | * | در دلِ او بیش میزاید خیال |
۲۰۶۵ | N | گفت چون از جد و پندم وز جدال | * | در دل او بیش میزاید خیال |
۲۰۶۶ | Q | پس رهِ پند و نصیحت بسته شد | * | امر أَعْرِضْ عَنْهُمْ* پیوسته شد |
۲۰۶۶ | N | پس ره پند و نصیحت بسته شد | * | امر أَعْرِضْ عَنْهُمْ* پیوسته شد |
۲۰۶۷ | Q | چون دوایت میفزاید درد پس | * | قِصّه با طالب بگو بر خوان عَبَس |
۲۰۶۷ | N | چون دوایت میفزاید درد پس | * | قصه با طالب بگو بر خوان عَبَسَ |
۲۰۶۸ | Q | چونک اعمی طالبِ حق آمدست | * | بهرِ فَقر او را نشاید سینه خَست |
۲۰۶۸ | N | چون که اعمی طالب حق آمده ست | * | بهر فقر او را نشاید سینه خست |
۲۰۶۹ | Q | تو حریصی بر رشادِ مهتران | * | تا بیاموزند عام از سروران |
۲۰۶۹ | N | تو حریصی بر رشاد مهتران | * | تا بیاموزند عام از سروران |
۲۰۷۰ | Q | احمدا دیدی که قومی از ملوک | * | مستمع گشتند گشتی خوش که بُوک |
۲۰۷۰ | N | احمدا دیدی که قومی از ملوک | * | مستمع گشتند گشتی خوش که بوک |
۲۰۷۱ | Q | این رئیسان یارِ دین گردند خَوش | * | بر عرب اینها سَرند و بر حَبَش |
۲۰۷۱ | N | این رئیسان یار دین گردند خوش | * | بر عرب اینها سرند و بر حبش |
۲۰۷۲ | Q | بگْذرد این صیت از بصره و تَبُوک | * | زانک ٱلنّاسُ عَلَی دِینِ ٱلْمُلُوک |
۲۰۷۲ | N | بگذرد این صیت از بصره و تبوک | * | ز انکه الناس علی دین الملوک |
۲۰۷۳ | Q | زین سبب تو از ضریرِ مهتدی | * | رُو بگردانیدی و تنگ آمدی |
۲۰۷۳ | N | زین سبب تو از ضریر مهتدی | * | رو بگردانیدی و تنگ آمدی |
۲۰۷۴ | Q | کندرین فُرصت کم افتد این مُناخ | * | تو ز یارانی و وقتِ تو فراخ |
۲۰۷۴ | N | که در این فرصت کم افتد این مناخ | * | تو ز یارانی و وقت تو فراخ |
۲۰۷۵ | Q | مزدحم میگردیَم در وقتِ تنگ | * | این نصیحت میکنم نه از خشم و جنگ |
۲۰۷۵ | N | مزدحم میگردیم در وقت تنگ | * | این نصیحت میکنم نه از خشم و جنگ |
۲۰۷۶ | Q | احمدا نزدِ خدا این یک ضریر | * | بهتر از صد قیصرست و صد وزیر |
۲۰۷۶ | N | احمدا نزد خدا این یک ضریر | * | بهتر از صد قیصر است و صد وزیر |
۲۰۷۷ | Q | یادِ ٱلنّاسُ مَعادِن هین بیار | * | معدنی باشد فزون از صد هزار |
۲۰۷۷ | N | یاد الناس معادن هین بیار | * | معدنی باشد فزون از صد هزار |
۲۰۷۸ | Q | معدنِ لعل و عقیقِ مکتنس | * | بهترست از صد هزاران کانِ مِس |
۲۰۷۸ | N | معدن لعل و عقیق مکتنس | * | بهتر است از صد هزاران کان مس |
۲۰۷۹ | Q | احمدا اینجا ندارد مال سود | * | سینه باید پُر ز عشق و درد و دود |
۲۰۷۹ | N | احمدا اینجا ندارد مال سود | * | سینه باید پر ز عشق و درد و دود |
۲۰۸۰ | Q | اعمیّ روشندل آمد در مبند | * | پند او را ده که حقِّ اوست پند |
۲۰۸۰ | N | اعمی روشن دل آمد در مبند | * | پند او را ده که حق اوست پند |
۲۰۸۱ | Q | گر دو سه ابله ترا مُنکِر شدند | * | تلخ کَیْ گردی چو هستی کان قند |
۲۰۸۱ | N | گر دو سه ابله ترا منکر شدند | * | تلخ کی گردی چو هستی کان قند |
۲۰۸۲ | Q | گر دو سه ابله ترا تُهمت نهد | * | حق برای تو گواهی میدهد |
۲۰۸۲ | N | گر دو سه ابله ترا تهمت نهند | * | حق برای تو گواهی میدهد |
۲۰۸۳ | Q | گفت از اقرارِ عالم فارغم | * | آنک حق باشد گواه او را چه غم |
۲۰۸۳ | N | گفت از اقرار عالم فارغم | * | آن که حق باشد گواه او را چه غم |
۲۰۸۴ | Q | گر خفاشی را ز خورشیدی خوریست | * | آن دلیل آمد که آن خورشید نیست |
۲۰۸۴ | N | گر خفاشی را ز خورشیدی خوری است | * | آن دلیل آمد که آن خورشید نیست |
۲۰۸۵ | Q | نفرتِ خفّاشکان باشد دلیل | * | که منم خورشیدِ تابانِ جلیل |
۲۰۸۵ | N | نفرت خفاشکان باشد دلیل | * | که منم خورشید تابان جلیل |
۲۰۸۶ | Q | گر گُلابی را جُعَل راغب شود | * | آن دلیلِ ناگُلابی میکند |
۲۰۸۶ | N | گر گلابی را جعل راغب شود | * | آن دلیل ناگلابی میکند |
۲۰۸۷ | Q | گر شود قلبی خریدارِ مِحَک | * | در مَحِکّیاش در آید نقص و شک |
۲۰۸۷ | N | گر شود قلبی خریدار محک | * | در محکیاش در آید نقص و شک |
۲۰۸۸ | Q | دزد شب خواهد نه روز این را بدان | * | شب نِیَم روزم که تابم در جهان |
۲۰۸۸ | N | دزد شب خواهد نه روز این را بدان | * | شب نیام روزم که تابم در جهان |
۲۰۸۹ | Q | فارقم فاروقم و غلبیْروار | * | تا که کَهَ از من نمییابد گذار |
۲۰۸۹ | N | فارقم فاروقم و غلبیروار | * | تا که کاه از من نمییابد گذار |
۲۰۹۰ | Q | آرد را پیدا کنم من از سُبُوس | * | تا نمایم کین نقوشست آن نُفوس |
۲۰۹۰ | N | آرد را پیدا کنم من از سبوس | * | تا نمایم کاین نقوش است آن نفوس |
۲۰۹۱ | Q | من چو میزانِ خدایم در جهان | * | وا نمایم هر سبک را از گران |
۲۰۹۱ | N | من چو میزان خدایم در جهان | * | وانمایم هر سبک را از گران |
۲۰۹۲ | Q | گاو را داند خدا گوسالهای | * | خر خریداری و در خور کالهای |
۲۰۹۲ | N | گاو را داند خدا گوسالهای | * | خر خریداری و در خور کالهای |
۲۰۹۳ | Q | من نه گاوم تا که گوسالهم خَرَد | * | من نه خارم که اشتری از من چَرد |
۲۰۹۳ | N | من نه گاوم تا که گوسالهم خرد | * | من نه خارم کاشتری از من چرد |
۲۰۹۴ | Q | او گمان دارد که با من جور کرد | * | بلک از آیینهٔ من روفت گَرْد |
۲۰۹۴ | N | او گمان دارد که با من جور کرد | * | بلکه از آیینهی من روفت گرد |