vol.2

Qūniyah Nicholson both

block:2037

اعتماد کردن بر تملّق و وفای خرس
۱۹۳۲Qاژدهایی خِرْس را در می‌کشید * شیرْ مردی رفت و فریادش رسید
۱۹۳۲Nاژدهایی خرس را در می‌کشید * شیر مردی رفت و فریادش رسید
۱۹۳۳Qشیر مردانند در عالم مدد * آن زمان کافغانِ مظلومان رسد
۱۹۳۳Nشیر مردانند در عالم مدد * آن زمان کافغان مظلومان رسد
۱۹۳۴Qبانگِ مظلومان ز هَر جا بشنوند * آن طرف چون رحمتِ حق می‌دوند
۱۹۳۴Nبانگ مظلومان ز هر جا بشنوند * آن طرف چون رحمت حق می‌دوند
۱۹۳۵Qآن ستونهای خللهای جهان * آن طبیبانِ مرضهای نهان
۱۹۳۵Nآن ستونهای خللهای جهان * آن طبیبان مرضهای نهان
۱۹۳۶Qمَحضْ مِهر و داوری و رحمتند * همچو حق بی‌علَّت و بی‌رشوتند
۱۹۳۶Nمحض مهر و داوری و رحمتند * همچو حق بی‌علت و بی‌رشوتند
۱۹۳۷Qاین چه یاری می‌کنی یکبارگیش * گوید از بهرِ غم و بیچارگیش
۱۹۳۷Nاین چه یاری می‌کنی یک بارگیش * گوید از بهر غم و بی‌چارگیش
۱۹۳۸Qمهربانی شد شکارِ شیرمرد * در جهان دارو نجوید غیرِ دَرد
۱۹۳۸Nمهربانی شد شکار شیر مرد * در جهان دارو نجوید غیر درد
۱۹۳۹Qهر کجا دردی دَوا آنجا رود * هر کجا پستیست آب آنجا دود
۱۹۳۹Nهر کجا دردی دوا آن جا رود * هر کجا پستی است آب آن جا دود
۱۹۴۰Qآبِ رحمت بایدت رَوْ پست شَوْ * و آنگهان خور خمرِ رحمت مست شو
۱۹۴۰Nآب رحمت بایدت رو پست شو * و آن گهان خور خمر رحمت مست شو
۱۹۴۱Qرحمت اندر رحمت آمد تا بسَر * بر یکی رحمت فرومای ای پسر
۱۹۴۱Nرحمت اندر رحمت آمد تا به سر * بر یکی رحمت فرومای ای پسر
۱۹۴۲Qچرخ را در زیرِ پا آر ای شُجاع * بشْنو از فوقِ فلک بانگِ سَماع
۱۹۴۲Nچرخ را در زیر پا آر ای شجاع * بشنو از فوق فلک بانگ سماع
۱۹۴۳Qپنبهٔ وسواس بیرون کن ز گوش * تا به گوشت آید از گردون خروش
۱۹۴۳Nپنبه‌ی وسواس بیرون کن ز گوش * تا به گوشت آید از گردون خروش
۱۹۴۴Qپاک کن دو چشم را از مویِ عیب * تا ببینی باغ و سروستانِ غَیْب
۱۹۴۴Nپاک کن دو چشم را از موی عیب * تا ببینی باغ و سروستان غیب
۱۹۴۵Qدفع کن از مغز و از بینی زُکام * تا که رِیحُ ٱللَّه در آید در مشام
۱۹۴۵Nدفع کن از مغز و از بینی زکام * تا که ریح اللَّه در آید در مشام
۱۹۴۶Qهیچ مگْذار از تب و صفرا اثَر * تا بیابی از جهان طعمِ شکَر
۱۹۴۶Nهیچ مگذار از تب و صفرا اثر * تا بیابی از جهان طعم شکر
۱۹۴۷Qداروی مردی کن و عِّنین مپوی * تا برون آیند صد گون خوب‌روی
۱۹۴۷Nداروی مردی کن و عنین مپوی * تا برون آیند صد گون خوب روی
۱۹۴۸Qکُندهٔ تن را ز پایِ جان بکَن * تا کُنَد جولان بگِرْدِ آنچمن
۱۹۴۸Nکنده‌ی تن را ز پای جان بکن * تا کند جولان به گرد آن چمن
۱۹۴۹Qغُلِّ بُخل از دست و گردن دُور کُن * بختِ نو دریاب در چرخِ کهن
۱۹۴۹Nغل بخل از دست و گردن دور کن * بخت نو دریاب در چرخ کهن
۱۹۵۰Qور نمی‌تانی بکعبهٔ لطف پَر * عرضه کن بیچارگی بر چاره‌گر
۱۹۵۰Nور نمی‌تانی به کعبه‌ی لطف پر * عرضه کن بی‌چارگی بر چاره‌گر
۱۹۵۱Qزاری و گریه قوی سرمایه‌ایست * رحمتِ کُلّی قوی‌تر دایه‌ایست
۱۹۵۱Nزاری و گریه قوی سرمایه‌ای است * رحمت کلی قوی‌تر دایه‌ای است
۱۹۵۲Qدایه و مادر بهانه‌جُو بود * تا که کَیْ آن طفلِ او گریان شود
۱۹۵۲Nدایه و مادر بهانه جو بود * تا که کی آن طفل او گریان شود
۱۹۵۳Qطفلِ حاجاتِ شما را آفرید * تا بنالید و شود شیرش پدید
۱۹۵۳Nطفل حاجات شما را آفرید * تا بنالید و شود شیرش پدید
۱۹۵۴Qگفت‌ اُدْعُوا اللَّهَ‌ بی‌زاری مباش * تا بجوشد شیرهای مِهْرهاش
۱۹۵۴Nگفت‌ ادْعُوا اللَّهَ‌ بی‌زاری مباش * تا بجوشد شیرهای مهرهاش
۱۹۵۵Qهُوی هُوی باد و شیرْافشانِ ابر * در غمِ مااند یک ساعت تو صبر
۱۹۵۵Nهوی هوی باد و شیر افشان ابر * در غم مااند یک ساعت تو صبر
۱۹۵۶Qفِی ٱلشَّمآءِ رِزْقُکُمْ‌ بشْنیده‌ای * اندرین پستی چه بر چفسیده‌ای
۱۹۵۶Nفِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ‌ بشنیده‌ای * اندر این پستی چه بر چفسیده‌ای
۱۹۵۷Qترس و نومیدیت دان آوازِ غُول * می‌کشد گوشِ تو تا قعرِ سُفول
۱۹۵۷Nترس و نومیدیت دان آواز غول * می‌کشد گوش تو تا قعر سفول
۱۹۵۸Qهر ندایی که ترا بالا کشید * آن ندا می‌دان که از بالا رسید
۱۹۵۸Nهر ندایی که ترا بالا کشید * آن ندا می‌دان که از بالا رسید
۱۹۵۹Qهر ندایی که ترا حرص آورد * بانگِ گرگی دان که او مردم درد
۱۹۵۹Nهر ندایی که ترا حرص آورد * بانگ گرگی دان که او مردم درد
۱۹۶۰Qاین بلندی نیست از رویِ مکان * این بلندیهاست سوی عقل و جان
۱۹۶۰Nاین بلندی نیست از روی مکان * این بلندیهاست سوی عقل و جان
۱۹۶۱Qهر سبب بالاتر آمد از اثَر * سنگ و آهن فایق آمد بر شرَر
۱۹۶۱Nهر سبب بالاتر آمد از اثر * سنگ و آهن فایق آمد بر شرر
۱۹۶۲Qآن فلانی فوقِ آن سَرْکَش نشست * گر چه در صورت بپهلویش نشست
۱۹۶۲Nآن فلانی فوق آن سرکش نشست * گر چه در صورت به پهلویش نشست
۱۹۶۳Qفوقی آنجاست از رویِ شرف * جایِ دُور از صدر باشد مُسْتَخَف
۱۹۶۳Nفوقی آن جاست از روی شرف * جای دور از صدر باشد مستخف
۱۹۶۴Qسنگ و آهن زین جهت که سابق است * در عمل فوقی این دو لایق است
۱۹۶۴Nسنگ و آهن زین جهت که سابق است * در عمل فوقی این دو لایق است
۱۹۶۵Qو آن شرر از رویِ مقصودیْ خویش * ز آهن و سنگست زین رُو پیش و بیش
۱۹۶۵Nو آن شرر از روی مقصودی خویش * ز آهن و سنگ است زین رو پیش و بیش
۱۹۶۶Qسنگ و آهن اوّل و پایان شَرر * لیک این هر دو تَنند و جان شَرر
۱۹۶۶Nسنگ و آهن اول و پایان شرر * لیک این هر دو تنند و جان شرر
۱۹۶۷Nآن شرر گر در زمان واپس‌تر است * در صفت از سنگ و آهن برتر است
۱۹۶۸Qدر زمان شاخ از ثمر سابق‌ترست * در هنر از شاخ او فایق‌ترست
۱۹۶۸Nدر زمان شاخ از ثمر سابق‌تر است * در هنر از شاخ او فایق‌تر است
۱۹۶۹Qچونک مقصود از شجر آمد ثَمر * پس ثمر اوَّل بود و آخر شجَر
۱۹۶۹Nچون که مقصود از شجر آمد ثمر * پس ثمر اول بود و آخر شجر
۱۹۷۰Qخرس چون فریاد کرد از اژدها * شیرمردی کرد از چنگش جدا
۱۹۷۰Nخرس چون فریاد کرد از اژدها * شیر مردی کرد از جنگش جدا
۱۹۷۱Qحیلت و مردی بهم دادند پُشت * اژدها را او بدین قوّت بکُشت
۱۹۷۱Nحیلت و مردی بهم دادند پشت * اژدها را او بدین قوت بکشت
۱۹۷۲Qاژدها را هست قوّت حیله نیست * نیز فوقِ حیلهٔ تو حیله‌ایست
۱۹۷۲Nاژدها را هست قوت حیله نیست * نیز فوق حیله‌ی تو حیله‌ای است
۱۹۷۳Qحیلهٔ خود را چو دیدی باز رَوْ * کز کجا آمد سوی آغاز رَوْ
۱۹۷۳Nحیله‌ی خود را چو دیدی باز رو * کز کجا آمد سوی آغاز رو
۱۹۷۴Qهر چه در پستیست آمد از عُلا * چشم را سوی بلندی نِه هلا
۱۹۷۴Nهر چه در پستی است آمد از علا * چشم را سوی بلندی نه هلا
۱۹۷۵Qروشنی بخشد نظر اندر عُلی * گرچه اوَّل خیرگی آرد بَلِی
۱۹۷۵Nروشنی بخشد نظر اندر علی * گر چه اول خیرگی آرد بلی
۱۹۷۶Qچشم را در روشنایی خوی کن * گر نه خفّاشی نظر آن سوی کن
۱۹۷۶Nچشم را در روشنایی خوی کن * گر نه خفاشی نظر آن سوی کن
۱۹۷۷Qعاقبت‌بینی نشانِ نورِ تُست * شهوتِ حالی حقیقت گُورِ تُست
۱۹۷۷Nعاقبت بینی نشان نور تست * شهوت حالی حقیقت گور تست
۱۹۷۸Qعاقبت‌بینی که صد بازی بدید * مثلِ آن نبْود که یک بازی شنید
۱۹۷۸Nعاقبت بینی که صد بازی بدید * مثل آن نبود که یک بازی شنید
۱۹۷۹Qز آن یکی بازی چنان مغرور شد * کز تکُّبر ز اوستادان دُور شد
۱۹۷۹Nز آن یکی بازی چنان مغرور شد * کز تکبر ز اوستادان دور شد
۱۹۸۰Qسامِری‌وار آن هنر در خود چو دید * او ز مُوسَی از تکبُّر سر کشید
۱۹۸۰Nسامری‌وار آن هنر در خود چو دید * او ز موسی از تکبر سر کشید
۱۹۸۱Qاو ز موسی آن هنر آموخته * وز مُعِّلم چشم را بر دوخته
۱۹۸۱Nاو ز موسی آن هنر آموخته * وز معلم چشم را بر دوخته
۱۹۸۲Qلاجرم موسی دگر بازی نمود * تا که آن بازی و جانش را ربود
۱۹۸۲Nلاجرم موسی دگر بازی نمود * تا که آن بازی و جانش را ربود
۱۹۸۳Qای بسا دانش که اندر سر دَوَد * تا شود سَرْوَر بدان خود سر رَوَد
۱۹۸۳Nای بسا دانش که اندر سر دود * تا شود سرور بدان خود سر رود
۱۹۸۴Qسر نخواهی که رود تو پای باش * در پناهِ قُطَبِ صاحب‌رای باش
۱۹۸۴Nسر نخواهی که رود تو پای باش * در پناه قطب صاحب رای باش
۱۹۸۵Qگرچه شاهی خویش فوقِ او مبین * گرچه شهدی جز نباتِ او مچین
۱۹۸۵Nگر چه شاهی خویش فوق او مبین * گر چه شهدی جز نبات او مچین
۱۹۸۶Qفکرِ تو نقش است و فکرِ اوست جان * نقدِ تو قَلَبست و نقدِ اوست کان
۱۹۸۶Nفکر تو نقش است و فکر اوست جان * نقد تو قلب است و نقد اوست کان
۱۹۸۷Qاو تویی خود را بجو در اوی او * کو و کو گُو فاخته شَو سوی او
۱۹۸۷Nاو تویی خود را بجو در اوی او * کو و کو گو فاخته شو سوی او
۱۹۸۸Qور نخواهی خدمتِ ابنای جِنْس * در دهانِ اژدهایی همچو خِرْس
۱۹۸۸Nور نخواهی خدمت ابنای جنس * در دهان اژدهایی همچو خرس
۱۹۸۹Qبُوکِ اُستادی رهاند مر ترا * و ز خَطَر بیرون کشاند مر ترا
۱۹۸۹Nبو که استادی رهاند مر ترا * و ز خطر بیرون کشاند مر ترا
۱۹۹۰Qزاریی می‌کن چو زُورت نیست هین * چونک کوری سر مکَش از راه‌بین
۱۹۹۰Nزاریی می‌کن چو زورت نیست هین * چون که کوری سر مکش از راه بین
۱۹۹۱Qتو کم از خرسی نمی‌نالی ز دَرْد * خرس رَست از درد چون فریاد کرد
۱۹۹۱Nتو کم از خرسی نمی‌نالی ز درد * خرس رست از درد چون فریاد کرد
۱۹۹۲Qای خدا این سنگِ دل را موم کن * ناله‌‌اش را تو خوش و مرحوم کن
۱۹۹۲Nای خدا این سنگ دل را موم کن * ناله‌ی ما را خوش و مرحوم کن