vol.2

Qūniyah Nicholson both

block:2034

وحی آمدن موسی را علیه السّلام در عذر آن شبان
۱۷۷۲Qبعد از آن در سِّر موسی حق نهُفت * رازهایی گفت کان ناید بگفت
۱۷۷۲Nبعد از آن در سر موسی حق نهفت * رازهایی کان نمی‌آید به گفت
۱۷۷۳Qبر دلِ موسَی سخنها ریختند * دیدن و گفتن بهم آمیختند
۱۷۷۳Nبر دل موسی سخنها ریختند * دیدن و گفتن به هم آمیختند
۱۷۷۴Qچند بی‌خود گشت و چند آمد بخَود * چند پرّید از ازل سوی ابَد
۱۷۷۴Nچند بی‌خود گشت و چند آمد به خود * چند پرید از ازل سوی ابد
۱۷۷۵Qبعد ازین گر شرح گویم ابلهیست * زانک شرحِ این ورای آگهیست
۱۷۷۵Nبعد از این گر شرح گویم ابلهی است * ز انکه شرح این ورای آگهی است
۱۷۷۶Qور بگویم عقلها را بر کَنَد * ور نویسم بس قلمها بشْکنَد
۱۷۷۶Nور بگویم عقلها را بر کند * ور نویسم بس قلمها بشکند
۱۷۷۷Qچونک موسی این عتاب از حق شنید * در بیابان در پیِ چوپان دوید
۱۷۷۷Nچون که موسی این عتاب از حق شنید * در بیابان در پی چوپان دوید
۱۷۷۸Qبر نشانِ پایِ آن سر گشته راند * گْرد از پردهٔ بیابان بر فشاند
۱۷۷۸Nبر نشان پای آن سر گشته راند * گرد از پرده‌ی بیابان بر فشاند
۱۷۷۹Qگامِ پایِ مردمِ شوریده خَود * هم ز گامِ دیگران پیدا بود
۱۷۷۹Nگام پای مردم شوریده خود * هم ز گام دیگران پیدا بود
۱۷۸۰Qیک قدم چون رُخ ز بالا تا نشیب * یک قدم چون پیل رفته بر وُریب
۱۷۸۰Nیک قدم چون رخ ز بالا تا نشیب * یک قدم چون پیل رفته بر وریب
۱۷۸۱Qگاه چون موجی بر افرازان عَلَم * گاه چون ماهی روانه بر شکم
۱۷۸۱Nگاه چون موجی بر افرازان علم * گاه چون ماهی روانه بر شکم
۱۷۸۲Qگاه بر خاکی نبشته حالِ خَود * همچو رمَّالی که رَملی بر زند
۱۷۸۲Nگاه بر خاکی نبشته حال خود * همچو رمالی که رملی بر زند
۱۷۸۳Qعاقبت دریافت او را و بدید * گفت مژده دِه که دستوری رسید
۱۷۸۳Nعاقبت دریافت او را و بدید * گفت مژده ده که دستوری رسید
۱۷۸۴Qهیچ آدابی و ترتیبی مجو * هرچه می‌خواهد دل تنگت بگو
۱۷۸۴Nهیچ آدابی و ترتیبی مجو * هر چه می‌خواهد دل تنگت بگو
۱۷۸۵Qکفرِ تو دینست و دینت نورِ جان * ایمنی وز تو جهانی در امان
۱۷۸۵Nکفر تو دین است و دینت نور جان * ایمنی و ز تو جهانی در امان
۱۷۸۶Qای مُعافِ یَفْعَلُ اللَّهُ ما یَشا * بی‌مُحابا رَوْ زبان را بر گشا
۱۷۸۶Nای معاف‌ یَفْعَلُ اللَّهُ ما یشا * بی‌محابا رو زبان را بر گشا
۱۷۸۷Qگفت ای موسی از آن بگْذشته‌ام * من کنون در خونِ دل آغشته‌ام
۱۷۸۷Nگفت ای موسی از آن بگذشته‌ام * من کنون در خون دل آغشته‌ام
۱۷۸۸Qمن ز سِدْرهٔ مُنتَهَی بگْذشته‌ام * صد هزاران ساله ز آن سو رفته‌ام
۱۷۸۸Nمن ز سدره‌ی منتهی بگذشته‌ام * صد هزاران ساله ز آن سو رفته‌ام
۱۷۸۹Qتازیانه بر زدی اسبم بگشت * گُنْبَدی کرد و ز گردون بر گذشت
۱۷۸۹Nتازیانه بر زدی اسبم بگشت * گنبدی کرد و ز گردون بر گذشت
۱۷۹۰Qمَحْرَم ناسُوتِ ما لاهُوت باد * آفرین بر دست و بر بازوت باد
۱۷۹۰Nمحرم ناسوت ما لاهوت باد * آفرین بر دست و بر بازوت باد
۱۷۹۱Qحالِ من اکنون برون از گفتنست * اینچ می‌گویم نه احوالِ منست
۱۷۹۱Nحال من اکنون برون از گفتن است * این چه می‌گویم نه احوال من است
۱۷۹۲Qنقش می‌بینی که در آیینه‌ایست * نقشِ تُست آن نقشِ آن آیینه نیست
۱۷۹۲Nنقش می‌بینی که در آیینه‌ای است * نقش تست آن نقش آن آیینه نیست
۱۷۹۳Qدَم که مردِ نایی اندر نای کرد * در خورِ نایست نه در خوردِ مَرد
۱۷۹۳Nدم که مرد نایی اندر نای کرد * در خور نای است نه در خورد مرد
۱۷۹۴Qهان و هان گر حمد گویی گر سپاس * همچو نافرجامِ آن چوپان‌شناس
۱۷۹۴Nهان و هان گر حمد گویی گر سپاس * همچو نافرجام آن چوپان شناس
۱۷۹۵Qحمدِ تو نسبت بدان گر بهترست * لیک آن نسبت بحق هم ابترست
۱۷۹۵Nحمد تو نسبت بدان گر بهتر است * لیک آن نسبت به حق هم ابتر است
۱۷۹۶Qچند گویی چون غطا برداشتند * کین نبودست آنک می‌پنداشتند
۱۷۹۶Nچند گویی چون غطا برداشتند * کاین نبوده ست آن که می‌پنداشتند
۱۷۹۷Qاین قبولِ ذکرِ تو از رحمتست * چون نمازِ مستحاضه رُخصتست
۱۷۹۷Nاین قبول ذکر تو از رحمت است * چون نماز مستحاضه رخصت است
۱۷۹۸Qبا نمازِ او بیالودست خون * ذکرِ تو آلودهٔ تشبیه و چون
۱۷۹۸Nبا نماز او بیالوده ست خون * ذکر تو آلوده‌ی تشبیه و چون
۱۷۹۹Qخون پلیدست و بآبی می‌رود * لیک باطن را نجاستها بود
۱۷۹۹Nخون پلید است و به آبی می‌رود * لیک باطن را نجاستها بود
۱۸۰۰Qکان بغیرِ آبِ لطفِ کردگار * کم نگردد از درونِ مردِ کار
۱۸۰۰Nکان به غیر آب لطف کردگار * کم نگردد از درون مرد کار
۱۸۰۱Qدر سجودت کاش رُو گردانیی * معنی سُبحَان رَبِّی دانیی
۱۸۰۱Nدر سجودت کاش رو گردانی‌ای * معنی سبحان ربی دانی‌ای
۱۸۰۲Qکای سجودم چون وجودم ناسزا * مر بدی را تو نکویی دِه جزا
۱۸۰۲Nکای سجودم چون وجودم ناسزا * مر بدی را تو نکویی ده جزا
۱۸۰۳Qاین زمین از حلمِ حق دارد اثر * تا نجاست بُرْد و گُلها داد بَر
۱۸۰۳Nاین زمین از حلم حق دارد اثر * تا نجاست برد و گلها داد بر
۱۸۰۴Qتا بپوشد او پلیدیهای ما * در عوض بر رُوید از وی غنچه‌ها
۱۸۰۴Nتا بپوشد او پلیدیهای ما * در عوض بر روید از وی غنچه‌ها
۱۸۰۵Qپس چو کافر دید کو در داد و جُود * کمتر و بی‌مایه‌تر از خاک بود
۱۸۰۵Nپس چو کافر دید کاو در داد و جود * کمتر و بی‌مایه تر از خاک بود
۱۸۰۶Qاز وجودِ او گُل و میوه نَرُست * جز فسادِ جمله پاکیها نجُست
۱۸۰۶Nاز وجود او گل و میوه نرست * جز فساد جمله پاکیها نجست
۱۸۰۷Qگفت واپس رفته‌ام من در ذَهاب * حَسْرتا یا لَیْتَنی کُنْتُ تُراب
۱۸۰۷Nگفت واپس رفته‌ام من در ذهاب * حسرتا یا لیتنی کنت تراب
۱۸۰۸Qکاش از خاکی سفر نگْزیدمی * همچو خاکی دانه‌ای می‌چیدمی
۱۸۰۸Nکاش از خاکی سفر نگزیدمی * همچو خاکی دانه‌ای می‌چیدمی
۱۸۰۹Qچون سفر کردم مرا راه آزمود * زین سفر کردن ره آوردم چه بود
۱۸۰۹Nچون سفر کردم مرا راه آزمود * زین سفر کردن ره آوردم چه بود
۱۸۱۰Qز آن همه مَیْلش سوی خاکست کو * در سفر سودی نبیند پیشِ رُو
۱۸۱۰Nز آن همه میلش سوی خاک است کاو * در سفر سودی نبیند پیش رو
۱۸۱۱Qروی واپس کردنش آن حرص و آز * روی در ره کردنش صدق و نیاز
۱۸۱۱Nروی واپس کردنش آن حرص و آز * روی در ره کردنش صدق و نیاز
۱۸۱۲Qهر گیا را کِش بود مَیلِ عُلا * در مزیدست و حیات و در نَما
۱۸۱۲Nهر گیا را کش بود میل علا * در مزید است و حیات و در نما
۱۸۱۳Qچونک گردانید سر سوی زمین * در کمی و خشکی و نقص و غَبین
۱۸۱۳Nچون که گردانید سر سوی زمین * در کمی و خشکی و نقص و غبین
۱۸۱۴Qمَیْلِ روحت چون سوی بالا بود * در تزاید مَرْجِعَت آنجا بود
۱۸۱۴Nمیل روحت چون سوی بالا بود * در تزاید مرجعت آن جا بود
۱۸۱۵Qور نگون‌ساری سَرَت سوی زمین * آفلی حق لا یُحِبُّ ٱلْآَفِلین
۱۸۱۵Nور نگون ساری سرت سوی زمین * آفلی حق لا یحب الآفلین