vol.2

Qūniyah Nicholson both

block:2033

عتاب کردن حقّ تعالی موسی را علیه السّلام از بهر شبان
۱۷۵۰Qوحی آمد سوی موسی از خدا * بندهٔ ما را ز ما کردی جدا
۱۷۵۰Nوحی آمد سوی موسی از خدا * بنده‌ی ما را ز ما کردی جدا
۱۷۵۱Qتو برای وصل کردن آمدی * نی برای فَصْل کردن آمدی
۱۷۵۱Nتو برای وصل کردن آمدی * نی برای فصل کردن آمدی
۱۷۵۲Qتا توانی پا منه اندر فراق * أَبْغَضُ ٱلْأَشَیاءِ عِنْدِی الطَّلاق
۱۷۵۲Nتا توانی پا منه اندر فراق * أبغض الأشیاء عندی الطلاق
۱۷۵۳Qهر کسی را سیرتی بنهاده‌ام * هر کسی را اصطلاحی داده‌ام
۱۷۵۳Nهر کسی را سیرتی بنهاده‌ام * هر کسی را اصطلاحی داده‌ام
۱۷۵۴Qدر حقِ او مدح و در حقِّ تو ذم * در حقِ او شهد و در حقِّ تو سّم
۱۷۵۴Nدر حق او مدح و در حق تو ذم * در حق او شهد و در حق تو سم
۱۷۵۵Qما بَری از پاک و ناپاکی همه * از گران جانی و چالاکی همه
۱۷۵۵Nما بری از پاک و ناپاکی همه * از گران جانی و چالاکی همه
۱۷۵۶Qمن نکردم امر تا سودی کنم * بلک تا بر بندگان جودی کنم
۱۷۵۶Nمن نکردم امر تا سودی کنم * بلکه تا بر بندگان جودی کنم
۱۷۵۷Qهندوان را اصطلاحِ هِنْد مدح * سندیان را اصطلاحِ سِنْد مدح
۱۷۵۷Nهندوان را اصطلاح هند مدح * سندیان را اصطلاح سند مدح
۱۷۵۸Qمن نگردم پاک از تَسْبیحشان * پاک هم ایشان شوند و دُرْفِشان
۱۷۵۸Nمن نگردم پاک از تسبیحشان * پاک هم ایشان شوند و در فشان
۱۷۵۹Qما زبان را ننْگریم و قال را * ما روان را بنْگریم و حال را
۱۷۵۹Nما زبان را ننگریم و قال را * ما روان را بنگریم و حال را
۱۷۶۰Qناظرِ قلبیم اگر خاشع بود * گرچه گفتِ لفظ ناخاضع رود
۱۷۶۰Nناظر قلبیم اگر خاشع بود * گر چه گفت لفظ ناخاضع رود
۱۷۶۱Qزانک دل جوهر بود گفتن عرض * پس طُفَیْل آمد عَرض جوهر غرض
۱۷۶۱Nز انکه دل جوهر بود گفتن عرض * پس طفیل آمد عرض جوهر غرض
۱۷۶۲Qچند ازین اَلْفاظ و اِضْمار و مَجاز * سوز خواهم سوز با آن سوزْ ساز
۱۷۶۲Nچند ازین الفاظ و اضمار و مجاز * سوز خواهم سوز با آن سوز ساز
۱۷۶۳Qآتشی از عشق در جان بر فروز * سربسر فکر و عبارت را بسوز
۱۷۶۳Nآتشی از عشق در جان بر فروز * سربه‌سر فکر و عبارت را بسوز
۱۷۶۴Qموسیا آداب‌دانان دیگرند * سوخته جان و روانان دیگرند
۱۷۶۴Nموسیا آداب دانان دیگرند * سوخته جان و روانان دیگرند
۱۷۶۵Qعاشقان را هر نَفَس سوزیدنیست * بر دهِ ویران خراج و عُشر نیست
۱۷۶۵Nعاشقان را هر نفس سوزیدنی ست * بر ده ویران خراج و عشر نیست
۱۷۶۶Qگر خطا گوید وَرا خاطی مگو * گر بود پُر خون شهید او را مشُو
۱۷۶۶Nگر خطا گوید و را خاطی مگو * گر بود پر خون شهید او را مشو
۱۷۶۷Qخون شهیدان را ز آب اولیترست * این خطا از صد ثواب اولیترست
۱۷۶۷Nخون شهیدان را ز آب اولی‌تر است * این خطا از صد ثواب اولی‌تر است
۱۷۶۸Qدر درونِ کعبه رسمِ قِبْله نیست * چه غم ار غوّاص را پاچیله نیست
۱۷۶۸Nدر درون کعبه رسم قبله نیست * چه غم ار غواص را پاچیله نیست
۱۷۶۹Qتو ز سر مستان قلاوزی مجو * جامه چاکان را چه فرمایی رَفُو
۱۷۶۹Nتو ز سر مستان قلاووزی مجو * جامه چاکان را چه فرمایی رفو
۱۷۷۰Qملَّتِ عشق از همه دینها جُداست * عاشقان را ملَّت و مذهب خداست
۱۷۷۰Nملت عشق از همه دینها جداست * عاشقان را ملت و مذهب خداست
۱۷۷۱Qلعل را گر مُهر نبْود باک نیست * عشق در دریای غم غمناک نیست
۱۷۷۱Nلعل را گر مهر نبود باک نیست * عشق در دریای غم غمناک نیست