vol.2

Qūniyah Nicholson both

block:2032

انکار کردن موسی علیه السّلام بر مُناجات شُبان
۱۷۲۰Qدید موسی یک شُبانی را براه * کو همی‌گفت گزیننده الٰه
۱۷۲۰Nدید موسی یک شبانی را به راه * کاو همی‌گفت ای خدا و ای اله
۱۷۲۱Qتو کجایی تا شوم من چاکرت * چارقت دوزم کنم شانه سرت
۱۷۲۱Nتو کجایی تا شوم من چاکرت * چارقت دوزم کنم شانه سرت
۱۷۲۲Qجامه‌اَت شویم شُپُشهایت کُشم * شیر پیشت آورم ای مُحتشم
۱۷۲۲Nجامه‌ات شویم شپشهایت کشم * شیر پیشت آورم ای محتشم
۱۷۲۳Qدستکت بوسم بمالم پایکت * وقتِ خواب آید بروبم جایکت
۱۷۲۳Nدستکت بوسم بمالم پایکت * وقت خواب آید بروبم جایکت
۱۷۲۴Qای فدای تو همه بُزهای من * ای بیادت هَیْهَی و هَیْهای من
۱۷۲۴Nای فدای تو همه بزهای من * ای به یادت هیهی و هیهای من
۱۷۲۵Qاین نمط بیهوده می‌گفت آن شُبان * گفت موسی با کی است این ای فلان
۱۷۲۵Nاین نمط بی‌هوده می‌گفت آن شبان * گفت موسی با کی است این ای فلان
۱۷۲۶Qگفت با آنکس که ما را آفرید * این زمین و چرخ ازو آمد پدید
۱۷۲۶Nگفت با آن کس که ما را آفرید * این زمین و چرخ از او آمد پدید
۱۷۲۷Qگفت موسی های پس مُدْبِر شدی * خود مسلمان ناشده کافر شدی
۱۷۲۷Nگفت موسی های خیره‌سر شدی * خود مسلمان ناشده کافر شدی
۱۷۲۸Qاین چه ژاژست و چه کفرست و فُشار * پنبه‌ای اندر دهانِ خود فشار
۱۷۲۸Nاین چه ژاژست و چه کفر است و فشار * پنبه‌ای اندر دهان خود فشار
۱۷۲۹Qگَندِ کفرِ تو جهان را گَنْده کرد * کفرِ تو دیبای دین را ژنده کرد
۱۷۲۹Nگند کفر تو جهان را گنده کرد * کفر تو دیبای دین را ژنده کرد
۱۷۳۰Qچارق و پاتابه لایق مر تراست * آفتابی را چنینها کَی رواست
۱۷۳۰Nچارق و پا تابه لایق مر تراست * آفتابی را چنینها کی رواست
۱۷۳۱Qگر نبندی زین سخن تو حلق را * آتشی آید بسوزد خلق را
۱۷۳۱Nگر نبندی زین سخن تو حلق را * آتشی آید بسوزد خلق را
۱۷۳۲Qآتشی گر نامدست این دود چیست * جان سِیَه گشته روان مردود چیست
۱۷۳۲Nآتشی گر نامده ست این دود چیست * جان سیه گشته روان مردود چیست
۱۷۳۳Qگر همی‌دانی که یزدان داورست * ژاژ و گستاخی ترا چون باورست
۱۷۳۳Nگر همی‌دانی که یزدان داور است * ژاژ و گستاخی ترا چون باور است
۱۷۳۴Qدوستی بی‌خِرَد خود دُشمنیست * حق تعالی زین چنین خدمت غنیست
۱۷۳۴Nدوستی بی‌خرد خود دشمنی است * حق تعالی زین چنین خدمت غنی است
۱۷۳۵Qبا کی می‌گویی تو این با عّم و خال * جسم و حاجت در صفاتِ ذوالجلال
۱۷۳۵Nبا که می‌گویی تو این با عم و خال * جسم و حاجت در صفات ذو الجلال
۱۷۳۶Qشیر او نوشد که در نَشْو و نَماست * چارق او پوشد که او محتاجِ پاست
۱۷۳۶Nشیر او نوشد که در نشو و نماست * چارق او پوشد که او محتاج پاست
۱۷۳۷Qور برای بنده‌شست این گفتِ تو * آنک حق گفت او منست و من خود او
۱۷۳۷Nور برای بنده‌ش است این گفت‌وگو * آن که حق گفت او من است و من خود او
۱۷۳۸Qآنک گفت إِنیّ مَرِضْتُ لَمْ تَعُدْ * من شدم رنجور او تنها نشد
۱۷۳۸Nآن که گفت انی مرضت لم تعد * من شدم رنجور او تنها نشد
۱۷۳۹Qآنک بِی‌یَسْمَع وَ بِی‌یُبْصِر شده ست * در حقِ آن بنده این هم بیهُده ست
۱۷۳۹Nآن که بی‌یسمع و بی‌یبصر شده ست * در حق آن بنده این هم بی‌هده ست
۱۷۴۰Qبی‌ادب گفتن سخن با خاصِ حق * دل بمیراند سیه دارد وَرَق
۱۷۴۰Nبی‌ادب گفتن سخن با خاص حق * دل بمیراند سیه دارد ورق
۱۷۴۱Qگر تو مردی را بخوانی فاطمه * گرچه یک جنس‌اند مرد و زن همه
۱۷۴۱Nگر تو مردی را بخوانی فاطمه * گر چه یک جنسند مرد و زن همه
۱۷۴۲Qقصدِ خونِ تو کند تا مُمکِنست * گرچه خوش خو و حلیم و ساکنست
۱۷۴۲Nقصد خون تو کند تا ممکن است * گر چه خوش خو و حلیم و ساکن است
۱۷۴۳Qفاطمه مدحست در حقِّ زنان * مرد را گویی بود زخمِ سِنان
۱۷۴۳Nفاطمه مدح است در حق زنان * مرد را گویی بود زخم سنان
۱۷۴۴Qدست و پا در حقِّ ما اِسْتایش است * در حقِ پاکی حقّ آلایش است
۱۷۴۴Nدست و پا در حق ما استایش است * در حق پاکی حق آلایش است
۱۷۴۵Qلَمْ یَلِدْ لَمْ یُولَدْ او را لایق است * والد و مولود را او خالق است
۱۷۴۵Nلَمْ یَلِدْ لَمْ یُولَدْ او را لایق است * والد و مولود را او خالق است
۱۷۴۶Qهرچه جسم آمد وِلادت وصفِ اوست * هرچه مَولودست او زین سوی جُوست
۱۷۴۶Nهر چه جسم آمد ولادت وصف اوست * هر چه مولود است او زین سوی جوست
۱۷۴۷Qزانک از کَوْن و فساد است و مَهین * حادثست و مُحْدِثی خواهد یقین
۱۷۴۷Nز انکه از کون و فساد است و مهین * حادث است و محدثی خواهد یقین
۱۷۴۸Qگفت ای موسی دهانم دوختی * و ز پشیمانی تو جانم سوختی
۱۷۴۸Nگفت ای موسی دهانم دوختی * و ز پشیمانی تو جانم سوختی
۱۷۴۹Qجامه را بدْرید و آهی کرد تَفت * سر نهاد اندر بیابانی و رفت
۱۷۴۹Nجامه را بدرید و آهی کرد تفت * سر نهاد اندر بیابانی و رفت