block:2004
۱۴۱ | Q | گشت با عیسی یکی ابله رفیق | * | استخوانها دید در حُفرهٔ عمیق |
۱۴۱ | N | گشت با عیسی یکی ابله رفیق | * | استخوانها دید در حفرهی عمیق |
۱۴۲ | Q | گفت ای همراه آن نامِ سَنی | * | که بدآن مُرده تو زنده می کنی |
۱۴۲ | N | گفت ای همراه آن نام سنی | * | که بد آن تو مرده را زنده کنی |
۱۴۳ | Q | مر مرا آموز تا احسان کنم | * | استخوانها را بدآن با جان کنم |
۱۴۳ | N | مر مرا آموز تا احسان کنم | * | استخوانها را بد آن با جان کنم |
۱۴۴ | Q | گفت خامش کن که آن کارِ تو نیست | * | لایقِ انفاس و گفتارِ تو نیست |
۱۴۴ | N | گفت خامش کن که آن کار تو نیست | * | لایق انفاس و گفتار تو نیست |
۱۴۵ | Q | کان نفس خواهد ز باران پاکتر | * | وز فرشته در رَوِش درّاکتر |
۱۴۵ | N | کان نَفَس خواهد ز باران پاکتر | * | وز فرشته در روش دراکتر |
۱۴۶ | Q | عمرها بایست تا دم پاک شد | * | تا امینِ مخزنِ افلاک شد |
۱۴۶ | N | عمرها بایست تا دم پاک شد | * | تا امین مخزن افلاک شد |
۱۴۷ | Q | خود گرفتی این عصا در دست راست | * | دست را دستانِ موسی از کجاست |
۱۴۷ | N | خود گرفتی این عصا در دست راست | * | دست را دستان موسی از کجاست |
۱۴۸ | Q | گفت اگر من نیستم اسرارخوان | * | هم تو بر خوان نام را بر استخوان |
۱۴۸ | N | گفت اگر من نیستم اسرار خوان | * | هم تو بر خوان نام را بر استخوان |
۱۴۹ | Q | گفت عیسی یا رب این اسرار چیست | * | میلِ این ابله درین بیگار چیست |
۱۴۹ | N | گفت عیسی یا رب این اسرار چیست | * | میل این ابله در این بیگار چیست |
۱۵۰ | Q | چون غمِ خود نیست این بیمار را | * | چون غمِ جان نیست این مردار را |
۱۵۰ | N | چون غم خود نیست این بیمار را | * | چون غم جان نیست این مردار را |
۱۵۱ | Q | مردهٔ خود را رها کردست او | * | مردهٔ بیگانه را جوید رَفُو |
۱۵۱ | N | مردهی خود را رها کرده ست او | * | مردهی بیگانه را جوید رفو |
۱۵۲ | Q | گفت حق ادبارگر ادبارجوست | * | خارِ روییده جزای کِشتِ اوست |
۱۵۲ | N | گفت حق ادبارگر ادبار جوست | * | خار روییده جزای کشت اوست |
۱۵۳ | Q | آنک تخمِ خار کارد در جهان | * | هان و هان او را مجو در گلستان |
۱۵۳ | N | آن که تخم خار کارد در جهان | * | هان و هان او را مجو در گلستان |
۱۵۴ | Q | گر گلی گیرد بکف خاری شود | * | ور سوی یاری رود ماری شود |
۱۵۴ | N | گر گلی گیرد به کف خاری شود | * | ور سوی یاری رود ماری شود |
۱۵۵ | Q | کیمیای زهر و مارست آن شقی | * | بر خلافِ کیمیای مُتَّقی |
۱۵۵ | N | کیمیای زهر و مار است آن شقی | * | بر خلاف کیمیای متقی |