block:4065
| ۱۷۱۷ | N | رفت پیش از نامه پیش مطبخی | * | کای بخیل از مطبخ شاه سخی |
| ۱۷۱۸ | N | دور از او و ز همت او کاین قدر | * | از جریام آیدش اندر نظر |
| ۱۷۱۹ | N | گفت بهر مصلحت فرموده است | * | نه برای بخل و نه تنگی دست |
| ۱۷۲۰ | N | گفت دهلیزی است و الله این سخن | * | پیش شه خاک است هم زر کهن |
| ۱۷۲۱ | N | مطبخی ده گونه حجت بر فراشت | * | او همه رد کرد از حرصی که داشت |
| ۱۷۲۲ | N | چون جری کم آمدش در وقت چاشت | * | زد بسی تشنیع او سودی نداشت |
| ۱۷۲۳ | N | گفت قاصد میکنید اینها شما | * | گفت نه که بنده فرمانیم ما |
| ۱۷۲۴ | N | این مگیر از فرع این از اصل گیر | * | بر کمان کم زن که از بازوست تیر |
| ۱۷۲۵ | N | ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ ابتلاست | * | بر نبی کم نه گنه کان از خداست |
| ۱۷۲۶ | N | آب از سر تیره است ای خیره چشم | * | پیشتر بنگر یکی بگشای چشم |
| ۱۷۲۷ | N | شد ز خشم و غم درون بقعهای | * | سوی شه بنوشت خشمین رقعهای |
| ۱۷۲۸ | N | اندر آن رقعه ثنای شاه گفت | * | گوهر جود و سخای شاه سفت |
| ۱۷۲۹ | N | کای ز بحر و ابر افزون کف تو | * | در قضای حاجت حاجات جو |
| ۱۷۳۰ | N | ز انکه ابر آن چه دهد گریان دهد | * | کف تو خندان پیاپی خوان نهد |
| ۱۷۳۱ | N | ظاهر رقعه اگر چه مدح بود | * | بوی خشم از مدح اثرها مینمود |
| ۱۷۳۲ | N | ز آن همه کار تو بینور است و زشت | * | که تو دوری دور از نور سرشت |
| ۱۷۳۳ | N | رونق کار خسان کاسد شود | * | همچو میوهی تازه زو فاسد شود |
| ۱۷۳۴ | N | رونق دنیا بر آرد زو کساد | * | ز انکه هست از عالم کون و فساد |
| ۱۷۳۵ | N | خوش نگردد از مدیحی سینهها | * | چون که در مداح باشد کینهها |
| ۱۷۳۶ | N | ای دل از کین و کراهت پاک شو | * | و آن گهان الحمد خوان چالاک شو |
| ۱۷۳۷ | N | بر زبان الحمد و اکراه درون | * | از زبان تلبیس باشد یا فسون |
| ۱۷۳۸ | N | و آنگهان گفته خدا که ننگرم | * | من به ظاهر من به باطن ناظرم |