vol.4

Qūniyah Nicholson both

block:4064

title of 4064
۱۶۹۵Nبو مسیلم گفت خود من احمدم * دین احمد را به فن بر هم زدم
۱۶۹۶Nبو مسیلم را بگو کم کن بطر * غره‌ی اول مشو آخر نگر
۱۶۹۷Nاین قلاووزی مکن از حرص جمع * پس روی کن تا رود در پیش شمع
۱۶۹۸Nشمع مقصد را نماید همچو ماه * کاین طرف دانه ست یا خود دامگاه
۱۶۹۹Nگر بخواهی ور نخواهی با چراغ * دیده گردد نقش باز و نقش زاغ
۱۷۰۰Nور نه این زاغان دغل افروختند * بانگ بازان سپید آموختند
۱۷۰۱Nبانگ هدهد گر بیاموزد فتی * راز هدهد کو و پیغام سبا
۱۷۰۲Nبانگ بر رسته ز بر بسته بدان * تاج شاهان را ز تاج هدهدان
۱۷۰۳Nحرف درویشان و نکته‌ی عارفان * بسته‌اند این بی‌حیایان بر زبان
۱۷۰۴Nهر هلاک امت پیشین که بود * ز انکه چندل را گمان بردند عود
۱۷۰۵Nبودشان تمییز کان مظهر کند * لیک حرص و آز کور و کر کند
۱۷۰۶Nکوری کوران ز رحمت دور نیست * کوری حرص است کان معذور نیست
۱۷۰۷Nچار میخ شه ز رحمت دور نی * چار میخ حاسدی مغفور نی
۱۷۰۸Nماهیا آخر نگر بنگر به شست * بد گلویی چشم آخر بینت بست
۱۷۰۹Nبا دو دیده اول و آخر ببین * هین مباش اعور چو ابلیس لعین
۱۷۱۰Nاعور آن باشد که حالی دید و بس * چون بهایم بی‌خبر از باز پس
۱۷۱۱Nچون دو چشم گاو در جرم تلف * همچو یک چشم است کش نبود شرف
۱۷۱۲Nنصف قیمت ارزد آن دو چشم او * که دو چشمش راست مسند چشم تو
۱۷۱۳Nور کنی یک چشم آدم زاده‌ای * نصف قیمت لایق است از جاده‌ای
۱۷۱۴Nز انکه چشم آدمی تنها به خود * بی‌دو چشم یار کاری می‌کند
۱۷۱۵Nچشم خر چون اولش بی‌آخر است * گردو چشمش هست حکمش اعور است
۱۷۱۶Nاین سخن پایان ندارد و آن خفیف * می‌نویسد رقعه در طمع رغیف