vol.4

Qūniyah Nicholson both

block:4058

چالیش عقل با نفس همچون تنازع مجنون با ناقه، میل مجنون سوی حُرّه میل ناقه واپس سوی کُرّه، چنانک گفت مجنون هَوَا ناقتی خَلْفی و قُدّامِیَ ٱلْهَوَی و إِنّی و إِیّاها لَمُختلِفانِ
۱۵۳۳Qهمچو مجنون‌اند و چون ناقه‌‌ش یقین * می‌کَشَد آن پیش و این واپس بکین
۱۵۳۳Nهمچو مجنون‌اند و چون ناقه‌اش یقین * می‌کشد آن پیش و این واپس به کین
۱۵۳۴Qمَیْلِ مجنون پیشِ آن لَیْلی روان * میلِ ناقه پس پیِ کُرّه دوان
۱۵۳۴Nمیل مجنون پیش آن لیلی روان * میل ناقه پس پی کره دوان
۱۵۳۵Qیک دم ار مجنون ز خود غافل بُدی * ناقه گردیدی و واپَس آمدی
۱۵۳۵Nیک دم ار مون ز خود غافل بدی * ناقه گردیدی و واپس آمدی
۱۵۳۶Qعشق و سَوْدا چونک پُر بودش بَدَن * می‌نبودش چاره از بی‌خود شدن
۱۵۳۶Nعشق و سودا چون که پر بودش بدن * می‌نبودش چاره از بی‌خود شدن
۱۵۳۷Qآنک او باشد مُراقِب عقل بود * عقل را سودای لیلی در رُبود
۱۵۳۷Nآن که او باشد مراقب عقل بود * عقل را سودای لیلی در ربود
۱۵۳۸Qلیک ناقه بس مراقب بود و چُست * چون بدیدی او مَهارِ خویش سُست
۱۵۳۸Nلیک ناقه بس مراقب بود و چست * چون بدیدی او مهار خویش سست
۱۵۳۹Qفهم کردی زُو که غافل گشت و دنگ * رُو سِپَس کردی بکُرّه بی‌درنگ
۱۵۳۹Nفهم کردی زو که غافل گشت و دنگ * رو سپس کردی به کره بی‌درنگ
۱۵۴۰Qچون بخود باز آمدی دیدی ز جا * کاو سپس رفتست بس فرسنگ‌ها
۱۵۴۰Nچون به خود باز آمدی دیدی ز جا * کاو سپس رفته ست بس فرسنگ‌ها
۱۵۴۱Qدر سه روزه ره بدین احوالها * ماند مجنون در تردُّد سالها
۱۵۴۱Nدر سه روزه ره بدین احوالها * ماند مجنون در تردد سالها
۱۵۴۲Qگفت ای ناقه چو هر دو عاشقیم * ما دو ضِد پس هَمْرَهِ نالایقیم
۱۵۴۲Nگفت ای ناقه چو هر دو عاشقیم * ما دو ضد پس همره نالایقیم
۱۵۴۳Qنیستت بر وَفقِ من مِهْر و مَهار * کرد باید از تو محبت اختیار
۱۵۴۳Nنیستت بر وفق من مهر و مهار * کرد باید از تو عزلت اختیار
۱۵۴۴Qاین دو همره همدگر را راه‌زن * گُمره آن جان کو فرو ناید ز تَن
۱۵۴۴Nاین دو همره همدگر را راه زن * گمره آن جان کاو فرو ناید ز تن
۱۵۴۵Qجان ز هَجرِ عرش اندر فاقه‌ای * تن ز عشقِ خار‌بُن چون ناقه‌ای
۱۵۴۵Nجان ز هجر عرش اندر فاقه‌ای * تن ز عشق خار بن چون ناقه‌ای
۱۵۴۶Qجان گشاید سوی بالا بالها * در زده تن در زمین چنگالها
۱۵۴۶Nجان گشاید سوی بالا بالها * در زده تن در زمین چنگالها
۱۵۴۷Qتا تو با من باشی ای مُرده‌ٔ وطن * پس ز لیلی دُور ماند جانِ من
۱۵۴۷Nتا تو با من باشی ای مرده‌ی وطن * پس ز لیلی دور ماند جان من
۱۵۴۸Qروزگارم رفت زین گُون حالها * همچو تیه و قومِ موسی سالها
۱۵۴۸Nروزگارم رفت زین گون حالها * همچو تیه و قوم موسی سالها
۱۵۴۹Qخَطْوتَینی بود این ره تا وصال * مانده‌ام در ره ز شَسْتت شصت سال
۱۵۴۹Nخطوتینی بود این ره تا وصال * مانده‌ام در ره ز شستت شصت سال
۱۵۵۰Qراه نزدیک و بماندم سخت دیر * سیر گشتم زین سواری سیر سیر
۱۵۵۰Nراه نزدیک و بماندم سخت دیر * سیر گشتم زین سواری سیر سیر
۱۵۵۱Qسَرْنگون خود را ز أشْتر در فکند * گفت سوزیدم ز غم تا چند چند
۱۵۵۱Nسر نگون خود را ز اشتر در فکند * گفت سوزیدم ز غم تا چند چند
۱۵۵۲Qتنگ شد بر وَیْ بیابانِ فراخ * خویشتن افکند اندر سنگلاخ
۱۵۵۲Nتنگ شد بر وی بیابان فراخ * خویشتن افکند اندر سنگلاخ
۱۵۵۳Qآنچنان افکند خود را سخت زیر * که مُخَلْخَل گشت جسم آن دلیر
۱۵۵۳Nآن چنان افکند خود را سخت زیر * که مخلخل گشت جسم آن دلیر
۱۵۵۴Qچون چنان افکند خود را سوی پست * از قضا آن لحظه پایش هم شکست
۱۵۵۴Nچون چنان افکند خود را سوی پست * از قضا آن لحظه پایش هم شکست
۱۵۵۵Qپای را بر بَست گفتا گُو شوم * در خَمِ چوگانْش غلطان می‌روم
۱۵۵۵Nپای را بر بست گفتا گو شوم * در خم چوگانش غلطان می‌روم
۱۵۵۶Qزین کند نفرین حکیمِ خوش‌دَهَن * بر سواری کو فرو ناید ز تن
۱۵۵۶Nزین کند نفرین حکیم خوش دهن * بر سواری کاو فرو ناید ز تن
۱۵۵۷Qعشقِ مُولی کَیْ کم از لیلی بود * گوی گشتن بهرِ او أَولی بود
۱۵۵۷Nعشق مولی کی کم از لیلی بود * گوی گشتن بهر او اولی بود
۱۵۵۸Qگوی شو می‌گرد بر پهلوی صِدق * غَلْط غَلْطان در خَمِ چوگانِ عشق
۱۵۵۸Nگوی شو می‌گرد بر پهلوی صدق * غلط غلطان در خم چوگان عشق
۱۵۵۹Qکین سفر زین پس بود جَذْبِ خدا * و آن سفر بر ناقه باشد سَیْرِ ما
۱۵۵۹Nکاین سفر زین پس بود جذب خدا * و آن سفر بر ناقه باشد سیر ما
۱۵۶۰Qاین چنین سَیْریست مُسْتَثْنَی ز جِنس * کان فزود از اجتهادِ جِنّ و اِنس
۱۵۶۰Nاین چنین سیری است مستثنی ز جنس * کان فزود از اجتهاد جن و انس
۱۵۶۱Qاین چنین جذبیست نی هر جذبِ عام * که نهادش فضل احمد و ٱلْسّلام
۱۵۶۱Nاین چنین جذبی است نی هر جذب عام * که نهادش فضل احمد و السلام