block:4055
| ۱۴۹۰ | Q | بود شاهی بود او را بندهای | * | مُردهعقلی بود و شهوتزندهای |
| ۱۴۹۰ | N | بود شاهی بود او را بندهای | * | مرده عقلی بود و شهوت زندهای |
| ۱۴۹۱ | Q | خُردههای خدمتش بگذاشتی | * | بد سگالیدی نکو پنداشتی |
| ۱۴۹۱ | N | خردههای خدمتش بگذاشتی | * | بد سگالیدی نکو پنداشتی |
| ۱۴۹۲ | Q | گفت شاهنشه جِرااش کم کنید | * | ور بجنگد نامش از خط بر زنید |
| ۱۴۹۲ | N | گفت شاهنشه جرائش کم کنید | * | ور بجنگد نامش از خط بر زنید |
| ۱۴۹۳ | Q | عقلِ او کم بود و حرصِ او فزون | * | چون جرا کم دید شد تُنْد و حَزون |
| ۱۴۹۳ | N | عقل او کم بود و حرص او فزون | * | چون جرا کم دید شد تند و حزون |
| ۱۴۹۴ | Q | عقل بودی گِردِ خود کردی طواف | * | تا بدیدی جُرمِ خود گشتی مُعاف |
| ۱۴۹۴ | N | عقل بودی گرد خود کردی طواف | * | تا بدیدی جرم خود گشتی معاف |
| ۱۴۹۵ | Q | چون خری پابسته تُندد از خری | * | هر دو پایش بسته گردد بر سَری |
| ۱۴۹۵ | N | چون خری پا بسته تندد از خری | * | هر دو پایش بسته گردد بر سری |
| ۱۴۹۶ | Q | پس بگوید خر که یک بندم بَسست | * | خود مدان کان دو ز فعل آن خسست |
| ۱۴۹۶ | N | پس بگوید خر که یک بندم بس است | * | خود مدان کان دو ز فعل آن خس است |