vol.4

Qūniyah Nicholson both

block:4054

تفسیر یا أَیُّها ٱلْمُزَّمِّلُ
۱۴۵۳Qخواند مُزَّمِّل نبی را زین سبب * که برون آی از گلیم ای بو ٱلْهَرَب
۱۴۵۳Nخواند مزمل نبی را زین سبب * که برون آی از گلیم ای بو الهرب
۱۴۵۴Qسَر مکش اندر گلیم و رَو مپوش * که جهان جسمیست سرگردان تو هوش
۱۴۵۴Nسر مکش اندر گلیم و رو مپوش * که جهان جسمی است سر گردان تو هوش
۱۴۵۵Qهین مشو پنهان ز ننگِ مُدَّعی * که تو داری شمعِ وَحْیِ شَعْشَعی
۱۴۵۵Nهین مشو پنهان ز ننگ مدعی * که تو داری شمع وحی شعشعی
۱۴۵۶Qهین‌ قُمِ اللَّیْلَ‌ که شمعی ای هُمام * شمع اندر شب بود اندر قیام
۱۴۵۶Nهین‌ قُمِ اللَّیْلَ‌ که شمعی ای همام * شمع اندر شب بود اندر قیام
۱۴۵۷Qبی‌فُروغت روزِ روشن هم شبست * بی‌پناهت شیر اسیرِ ارنَبست
۱۴۵۷Nبی‌فروغت روز روشن هم شب است * بی‌پناهت شیر اسیر ارنب است
۱۴۵۸Qباش کشتیبان درین بحرِ صفا * که تو نُوحِ ثانیی ای مُصْطَفَی
۱۴۵۸Nباش کشتیبان در این بحر صفا * که تو نوح ثانیی ای مصطفی
۱۴۵۹Qره‌شناسی می‌بباید با لُباب * هر رهی را خاصه اندر راهِ آب
۱۴۵۹Nره شناسی می‌بباید با لباب * هر رهی را خاصه اندر راه آب
۱۴۶۰Qخیز بنگر کاروانِ ره‌زده * هر طرف غولیست کشتیبان شده
۱۴۶۰Nخیز بنگر کاروان ره زده * هر طرف غولی است کشتیبان شده
۱۴۶۱Qخِضْرِ وقتی غَوْثِ هر کشتی توی * همچو رُوحُ اللَّه مکن تَنهاروی
۱۴۶۱Nخضر وقتی غوث هر کشتی توی * همچو روح اللَّه مکن تنها روی
۱۴۶۲Qپیشِ این جمعی چو شمعِ آسمان * انقطاع و خلوت‌آری را بمان
۱۴۶۲Nپیش این جمعی چو شمع آسمان * انقطاع و خلوت آری را بمان
۱۴۶۳Qوقتِ خلوت نیست اندر جمع آی * ای هُدَی چون کوهِ قاف و تو هُمای
۱۴۶۳Nوقت خلوت نیست اندر جمع آی * ای هدی چون کوه قاف و تو همای
۱۴۶۴Qبدر بر صدرِ فلک شد شب روان * سَیْر را نگْذارد از بانگِ سگان
۱۴۶۴Nبدر بر صدر فلک شد شب روان * سیر را نگذارد از بانگ سگان
۱۴۶۵Qطاعنان همچون سگان بر بدرِ تو * بانگ می‌دارند سوی صدرِ تو
۱۴۶۵Nطاعنان همچون سگان بر بدر تو * بانگ می‌دارند سوی صدر تو
۱۴۶۶Qاین سگان کَرّند ز امرِ أَنْصِتُوا * از سفَه وَعْوَع کُنان بر بدرِ تو
۱۴۶۶Nاین سگان کرند ز امر أَنْصِتُوا * از سفه وعوع کنان بر بدر تو
۱۴۶۷Qهین بمگذار ای شفا رنجور را * تو ز خشمِ کَرْ عصای کُور را
۱۴۶۷Nهین بمگذار ای شفا رنجور را * تو ز خشم کر عصای کور را
۱۴۶۸Qنه تو گفتی قاید اَعْمَی براه * صد ثواب و اجر یابد از الٰه
۱۴۶۸Nنه تو گفتی قاید اعمی به راه * صد ثواب و اجر یابد از اله
۱۴۶۹Qهر که او چِل گام کُوری را کَشَد * گشت آمرزیده و یابد رَشَد
۱۴۶۹Nهر که او چل گام کوری را کشد * گشت آمرزیده و یابد رشد
۱۴۷۰Qپس بکَش تو زین جهانِ بی‌قرار * جَوقِ کوران را قطار اندر قطار
۱۴۷۰Nپس بکش تو زین جهان بی‌قرار * جوق کوران را قطار اندر قطار
۱۴۷۱Qکارِ هادی این بود تو هادیی * ماتمِ آخر زمان را شادیی
۱۴۷۱Nکار هادی این بود تو هادیی * ماتم آخر زمان را شادیی
۱۴۷۲Qهین روان کن ای اِمام المُتَّقین * این خیال اندیشگان را تا یقین
۱۴۷۲Nهین روان کن ای امام المتقین * این خیال اندیشگان را تا یقین
۱۴۷۳Qهر که در مکرِ تو دارد دل گِرَوَ * گردنش را من زنم تو شاد رَوْ
۱۴۷۳Nهر که در مکر تو دارد دل گرو * گردنش را من زنم تو شاد رو
۱۴۷۴Qبر سرِ کوریش کوریها نهم * او شَکَر پندارد و زَهْرش دهم
۱۴۷۴Nبر سر کوریش کوریها نهم * او شکر پندارد و زهرش دهم
۱۴۷۵Qعقلها از نورِ من افروختند * مکرها از مکرِ من آموختند
۱۴۷۵Nعقلها از نور من افروختند * مکرها از مکر من آموختند
۱۴۷۶Qچیست خود آلاجُقِ آن تُرْکمان * پیشِ پایِ نرّه پیلانِ جهان
۱۴۷۶Nچیست خود آلاجق آن ترکمان * پیش پای نره پیلان جهان
۱۴۷۷Qآن چراغِ او بپیشِ صَرْصَرم * خود چه باشد ای مِهین پیغامبرم
۱۴۷۷Nآن چراغ او به پیش صرصرم * خود چه باشد ای مهین پیغمبرم
۱۴۷۸Qخیز در دم تو بصُورِ سَهْمناک * تا هزاران مُرده بر رُوید ز خاک
۱۴۷۸Nخیز در دم تو به صور سهمناک * تا هزاران مرده بر روید ز خاک
۱۴۷۹Qچون تو اسرافیلِ وقتی راست‌خیز * رستخیزی ساز پیش از رستخیز
۱۴۷۹Nچون تو اسرافیل وقتی راست خیز * رستخیزی ساز پیش از رستخیز
۱۴۸۰Qهر که گوید کو قیامت ای صنم * خویش بنما که قیامت نَک منم
۱۴۸۰Nهر که گوید کو قیامت ای صنم * خویش بنما که قیامت نک منم
۱۴۸۱Qدر نگر ای سایلِ محنت‌زده * زین قیامت صد جهان افزون شده
۱۴۸۱Nدر نگر ای سایل محنت زده * زین قیامت صد جهان افزون شده
۱۴۸۲Qور نباشد اهلِ این ذکر و قُنُوت * پس جوابُ ٱلْأَحمق ای سلطان سُکُوت
۱۴۸۲Nور نباشد اهل این ذکر و قنوت * پس جواب الاحمق ای سلطان سکوت
۱۴۸۳Qز آسمانِ حق سکوت آید جواب * چون بود جانا دعا نامُسْتجاب
۱۴۸۳Nز آسمان حق سکوت آید جواب * چون بود جانا دعا نامستجاب
۱۴۸۴Qای دریغا وقتِ خرمنگاه شد * لیک روز از بختِ ما بیگاه شد
۱۴۸۴Nای دریغا وقت خرمنگاه شد * لیک روز از بخت ما بی‌گاه شد
۱۴۸۵Qوقت تنگست و فراخی این کلام * تنگ می‌آید بَرُو عمرِ دَوام
۱۴۸۵Nوقت تنگ است و فراخی این کلام * تنگ می‌آید بر او عمر دوام
۱۴۸۶Qنیزه‌بازی اندر این کُوهای تنگ * نیزه‌بازان را همی‌آرد بننگ
۱۴۸۶Nنیزه بازی اندر این کوهای تنگ * نیزه بازان را همی‌آرد به ننگ
۱۴۸۷Qوقت تنگ و خاطر و فهمِ عوام * تنگ‌تر صد ره ز وقت است ای غلام
۱۴۸۷Nوقت تنگ و خاطر و فهم عوام * تنگ‌تر صد ره ز وقت است ای غلام
۱۴۸۸Qچون جوابِ احمق آمد خامُشی * این درازی در سخن چون می‌کَشی
۱۴۸۸Nچون جواب احمق آمد خامشی * این درازی در سخن چون می‌کشی
۱۴۸۹Qاز کمالِ رحمت و موجِ کرم * می‌دهد هر شوره را باران و نم
۱۴۸۹Nاز کمال رحمت و موج کرم * می‌دهد هر شوره را باران و نم