vol.4

Qūniyah Nicholson both

block:4047

مانستن بَدرأیی این وزیر دون در افساد مروّت شاه به وزیر فرعون یعنی هامان در افساد قابلیت فرعون
۱۲۴۰Qچند آن فرعون می‌شد نرم و رام * چون شنیدی او ز موسی آن کلام
۱۲۴۰Nچند آن فرعون می‌شد نرم و رام * چون شنیدی او ز موسی آن کلام
۱۲۴۱Qآن کلامی که بدادی سنگ شیر * از خوشی آن کلامِ بی‌نظیر
۱۲۴۱Nآن کلامی که بدادی سنگ شیر * از خوشی آن کلام بی‌نظیر
۱۲۴۲Qچون بهامان که وزیرش بود او * مشورت کردی که کینش بود خُو
۱۲۴۲Nچون به هامان که وزیرش بود او * مشورت کردی که کینش بود خو
۱۲۴۳Qپس بگفتی تا کنون بودی خدیو * بنده گردی ژنده‌پوشی را بریو
۱۲۴۳Nپس بگفتی تا کنون بودی خدیو * بنده گردی ژنده پوشی را به ریو
۱۲۴۴Qهمچو سنگِ مَنْجَنیقی آمدی * آن سخن بر شیشه‌خانه‌ٔ او زدی
۱۲۴۴Nهمچو سنگ منجنیقی آمدی * آن سخن بر شیشه خانه‌ی او زدی
۱۲۴۵Qهر چه صد روز آن کلیمِ خوش خطاب * ساختی در یک دم او کردی خراب
۱۲۴۵Nهر چه صد روز آن کلیم خوش خطاب * ساختی در یک دم او کردی خراب
۱۲۴۶Qعقلِ تو دستور و مغلوبِ هواست * در وجودت ره‌زنِ راهِ خداست
۱۲۴۶Nعقل تو دستور و مغلوب هواست * در وجودت ره زن راه خداست
۱۲۴۷Qناصحی ربّانیی پندت دهد * آن سخن را او بفَن طَرْحی نهد
۱۲۴۷Nناصحی ربانیی پندت دهد * آن سخن را او به فن طرحی نهد
۱۲۴۸Qکین نه بر جایَست هین از جا مشو * نیست چندان با خود آ شیدا مشو
۱۲۴۸Nکاین نه بر جای است هین از جا مشو * نیست چندان با خود آ شیدا مشو
۱۲۴۹Qوای آن شه که وزیرش این بود * جای هر دو دوزخِ پُر کین بود
۱۲۴۹Nوای آن شه که وزیرش این بود * جای هر دو دوزخ پر کین بود
۱۲۵۰Qشاد آن شاهی که او را دست‌گیر * باشد اندر کار چون آصف وزیر
۱۲۵۰Nشاد آن شاهی که او را دست‌گیر * باشد اندر کار چون آصف وزیر
۱۲۵۱Qشاهِ عادل چون قرینِ او شود * نامِ آن‌ نورَ عَلی‌ نُورٍ بود
۱۲۵۱Nشاه عادل چون قرین او شود * نام آن‌ نُورٌ عَلی‌ نُورٍ بود
۱۲۵۲Qچون سلیمان شاه و چون آصف وزیر * نور بر نورست و عنبر بر عبیر
۱۲۵۲Nچون سلیمان شاه و چون آصف وزیر * نور بر نور است و عنبر بر عبیر
۱۲۵۳Qشاه فرعون و چو هامانش وزیر * هر دو را نبْود ز بَدْبختی گُزیر
۱۲۵۳Nشاه فرعون و چو هامانش وزیر * هر دو را نبود ز بد بختی گزیر
۱۲۵۴Qپس بود ظُلْمات بعضی فَوْقَ بَعْض * نه خِرَد یار و نه دولت روزِ عَرْض
۱۲۵۴Nپس بود ظلمات بعضی فوق بعض * نه خرد یار و نه دولت روز عرض
۱۲۵۵Qمن ندیدم جز شقاوت در لئِام * گر تو دیدستی رَسان از من سلام
۱۲۵۵Nمن ندیدم جز شقاوت در لئام * گر تو دیده‌ستی رسان از من سلام
۱۲۵۶Qهمچو جان باشد شه و صاحب چو عقل * عقلِ فاسد روح را آرد بنَقْل
۱۲۵۶Nهمچو جان باشد شه و صاحب چو عقل * عقل فاسد روح را آرد به نقل
۱۲۵۷Qآن فرشته‌ٔ عقل چون هاروت شد * سحرآموزِ دو صد طاغوت شد
۱۲۵۷Nآن فرشته‌ی عقل چون هاروت شد * سحر آموز دو صد طاغوت شد
۱۲۵۸Qعقلِ جُزوی را وزیرِ خود مگیر * عقلِ کُل را ساز ای سلطان وزیر
۱۲۵۸Nعقل جزوی را وزیر خود مگیر * عقل کل را ساز ای سلطان وزیر
۱۲۵۹Qمر هوا را تو وزیرِ خود مساز * که بر آید جانِ پاکت از نماز
۱۲۵۹Nمر هوا را تو وزیر خود مساز * که بر آید جان پاکت از نماز
۱۲۶۰Qکین هوا پُر حرص و حالی بین بود * عقل را اندیشه یَوْمِ دین بود
۱۲۶۰Nکاین هوا پر حرص و حالی بین بود * عقل را اندیشه یوم دین بود
۱۲۶۱Qعقل را دو دیده در پایانِ کار * بهرِ آن گل می‌کَشَد او رنجِ خار
۱۲۶۱Nعقل را دو دیده در پایان کار * بهر آن گل می‌کشد او رنج خار
۱۲۶۲Qکه نفرساید نریزد در خزان * بادِ هر خُرطومِ اخشم دُور از آن
۱۲۶۲Nکه نفرساید نریزد در خزان * باد هر خرطوم اخشم دور از آن