block:2067
| ۲۷۳۰ | Q | گفت غیرِ راستی نرْهاندت | * | داد سوی راستی میخواندت |
| ۲۷۳۰ | N | گفت غیر راستی نرهاندت | * | داد سوی راستی میخواندت |
| ۲۷۳۱ | Q | راست گو تا وا رهی از چنگِ من | * | مکر نَنْشاند غبارِ جنگِ من |
| ۲۷۳۱ | N | راست گو تا وارهی از چنگ من | * | مکر ننشاند غبار جنگ من |
| ۲۷۳۲ | Q | گفت چون دانی دروغ و راست را | * | ای خیالاندیشِ پُر اندیشهها |
| ۲۷۳۲ | N | گفت چون دانی دروغ و راست را | * | ای خیالاندیش پر اندیشهها |
| ۲۷۳۳ | Q | گفت پیغامبر نشانی داده است | * | قلب و نیکو را مِحَک بنْهاده است |
| ۲۷۳۳ | N | گفت پیغمبر نشانی داده است | * | قلب و نیکو را محک بنهاده است |
| ۲۷۳۴ | Q | گفته است اَلْکِذْبُ رَیْبٌ فی ٱلْقُلُوب | * | گفت اَلصِّدْقُ طُمأنینٌ طَروُب |
| ۲۷۳۴ | N | گفته است الکذب ریب فی القلوب | * | گفت الصدق طمانین طروب |
| ۲۷۳۵ | Q | دل نیارامد ز گفتارِ دروغ | * | آب و روغن هیچ نَفْروزد فروغ |
| ۲۷۳۵ | N | دل نیارامد ز گفتار دروغ | * | آب و روغن هیچ نفروزد فروغ |
| ۲۷۳۶ | Q | در حدیثِ راست آرام دِلست | * | راستیها دانهٔ دامِ دلست |
| ۲۷۳۶ | N | در حدیث راست آرام دل است | * | راستیها دانهی دام دل است |
| ۲۷۳۷ | Q | دل مگر رنجور باشد بَدْدهان | * | که نداند چاشنی این و آن |
| ۲۷۳۷ | N | دل مگر رنجور باشد بد دهان | * | که نداند چاشنی این و آن |
| ۲۷۳۸ | Q | چون شود از رنج و علَّت دل سلیم | * | طعمِ کذب و راست را باشد علیم |
| ۲۷۳۸ | N | چون شود از رنج و علت دل سلیم | * | طعم کذب و راست را باشد علیم |
| ۲۷۳۹ | Q | حرصِ آدم چون سوی گندم فزود | * | از دلِ آدم سلیمی را ربود |
| ۲۷۳۹ | N | حرص آدم چون سوی گندم فزود | * | از دل آدم سلیمی را ربود |
| ۲۷۴۰ | Q | پس دروغ و عشوهات را گوش کرد | * | غِرّه گشت و زهرِ قاتل نوش کرد |
| ۲۷۴۰ | N | پس دروغ و عشوهات را گوش کرد | * | غره گشت و زهر قاتل نوش کرد |
| ۲۷۴۱ | Q | کژدم از گندم ندانست آن نَفَس | * | میپرد تمییز از مستِ هَوَس |
| ۲۷۴۱ | N | کژدم از گندم ندانست آن نفس | * | میپرد تمییز از مست هوس |
| ۲۷۴۲ | Q | خلق مستِ آرزواند و هوا | * | ز آن پذیرایند دستانِ ترا |
| ۲۷۴۲ | N | خلق مست آرزویند و هوا | * | ز آن پذیرایند دستان ترا |
| ۲۷۴۳ | Q | هر که خود را از هوا خود باز کرد | * | چشمِ خود را آشنای راز کرد |
| ۲۷۴۳ | N | هر که خود را از هوا خود باز کرد | * | چشم خود را آشنای راز کرد |