vol.2

Qūniyah Nicholson both

block:2066

باز تقریر ابلیس تلبیس خود را
۲۷۱۴Qگفت هر مردی که باشد بدگمان * نشْنود او راست را با صد نشان
۲۷۱۴Nگفت هر مردی که باشد بد گمان * نشنود او راست را با صد نشان
۲۷۱۵Qهر درونی که خیال‌اندیش شد * چون دلیل آری خیالش بیش شد
۲۷۱۵Nهر درونی که خیال‌اندیش شد * چون دلیل آری خیالش بیش شد
۲۷۱۶Qچون سخن در وَیْ رود علَّت شود * تیغِ غازی دزد را آلت شود
۲۷۱۶Nچون سخن دروی رود علت شود * تیغ غازی دزد را آلت شود
۲۷۱۷Qپس جوابِ او سکوتست و سکون * هست با ابله سخن گفتن جنون
۲۷۱۷Nپس جواب او سکوت است و سکون * هست با ابله سخن گفتن جنون
۲۷۱۸Qتو ز من با حق چه نالی ای سَلیم * تو بنال از شَرِّ آن نفس لئیم
۲۷۱۸Nتو ز من با حق چه نالی ای سلیم * تو بنال از شر آن نفس لئیم
۲۷۱۹Qتو خوری حلوا ترا دُنبَل شود * تَب بگیرد طبعِ تو مُخْتَل شود
۲۷۱۹Nتو خوری حلوا تو را دنبل شود * تب بگیرد طبع تو مختل شود
۲۷۲۰Qبی‌گُنه لعنت کنی ابلیس را * چون نبینی از خود آن تَلْبیس را
۲۷۲۰Nبی‌گنه لعنت کنی ابلیس را * چون نبینی از خود آن تلبیس را
۲۷۲۱Qنیست از ابلیس از تُست ای غوی * که چو رُوبه سوی دُنْبه می‌روی
۲۷۲۱Nنیست از ابلیس از تست ای غوی * که چو روبه سوی دنبه می‌دوی
۲۷۲۲Qچونک در سبزه ببینی دنبه را * دام باشد این ندانی تو چرا
۲۷۲۲Nچون که در سبزه ببینی دنبه را * دام باشد این ندانی تو چرا
۲۷۲۳Qز آن ندانی کِتَ ز دانش دُور کرد * مَیلِ دنبه چشم و عقلت کور کرد
۲۷۲۳Nز آن ندانی کت ز دانش دور کرد * میل دنبه چشم و عقلت کور کرد
۲۷۲۴Qحُبُّکَ الْأَشْیاءَ یُعْمِیکَ یُصِم * نَفْسُکَ السَّوْدا جَنَتْ لا تَخْتَصِم
۲۷۲۴Nحبک الأشیاء یعمیک یصم * نفسک السودا جنت لا تختصم
۲۷۲۵Qتو گُنه بر من منه کَژْ مَژْ مبین * من ز بَد بیزارم و از حرص و کین
۲۷۲۵Nتو گنه بر من منه کژ مژ مبین * من ز بد بیزارم و از حرص و کین
۲۷۲۶Qمن بدی کردم پشیمانم هنوز * انتظارم تا شبم آید بروز
۲۷۲۶Nمن بدی کردم پشیمانم هنوز * انتظارم تا شبم آید به روز
۲۷۲۷Qمتَّهَم گشتم میانِ خلق من * فعلِ خود بر من نهد هر مرد و زن
۲۷۲۷Nمتهم گشتم میان خلق من * فعل خود بر من نهد هر مرد و زن
۲۷۲۸Qگرگِ بیچاره اگر چه گُرسنست * متَّهَم باشد که او در طنطنه‌ست
۲۷۲۸Nگرگ بی‌چاره اگر چه گرسنه است * متهم باشد که او در طنطنه است
۲۷۲۹Qاز ضعیفی چون نتاند راه رفت * خلق گوید تُخمه است از لُوتِ زفت
۲۷۲۹Nاز ضعیفی چون نتاند راه رفت * خلق گوید تخمه است از لوت زفت