block:2062
| ۲۶۵۲ | Q | گفت امیر او را که اینها راستست | * | لیک بخشِ تو ازینها کاستست |
| ۲۶۵۲ | N | گفت امیر او را که اینها راست است | * | لیک بخش تو ازینها کاست است |
| ۲۶۵۳ | Q | صد هزاران را چو من تو ره زدی | * | حُفره کردی در خزینه آمدی |
| ۲۶۵۳ | N | صد هزاران را چو من تو ره زدی | * | حفره کردی در خزینه آمدی |
| ۲۶۵۴ | Q | آتشی از تو نسوزم چاره نیست | * | کیست کز دستِ تو جامهش پاره نیست |
| ۲۶۵۴ | N | آتشی از تو نسوزم چاره نیست | * | کیست کز دست تو جامهش پاره نیست |
| ۲۶۵۵ | Q | طبعت ای آتش چو سوزانیدَنیست | * | تا نسوزانی تو چیزی چاره نیست |
| ۲۶۵۵ | N | طبعت ای آتش چو سوزانیدنی است | * | تا نسوزانی تو چیزی چاره نیست |
| ۲۶۵۶ | Q | لعنت این باشد که سوزانت کند | * | اوستادِ جملهٔ دزدانت کند |
| ۲۶۵۶ | N | لعنت این باشد که سوزانت کند | * | اوستاد جمله دزدانت کند |
| ۲۶۵۷ | Q | با خدا گفتی شنیدی رُو بُرو | * | من چه باشم پیشِ مکرت ای عدو |
| ۲۶۵۷ | N | با خدا گفتی شنیدی رو برو | * | من چه باشم پیش مکرت ای عدو |
| ۲۶۵۸ | Q | معرفتهای تو چون بانگِ صفیر | * | بانگِ مرغانیست لیکن مرغ گیر |
| ۲۶۵۸ | N | معرفتهای تو چون بانگ صفیر | * | بانگ مرغانی است لیکن مرغ گیر |
| ۲۶۵۹ | Q | صد هزاران مرغ را آن ره زدست | * | مرغ غِرَّه کاشنایی آمدست |
| ۲۶۵۹ | N | صد هزاران مرغ را آن ره زده ست | * | مرغ غره کاشنایی آمده ست |
| ۲۶۶۰ | Q | در هوا چون بشنود بانگِ صفیر | * | از هوا آید شود اینجا اسیر |
| ۲۶۶۰ | N | در هوا چون بشنود بانگ صفیر | * | از هوا آید شود اینجا اسیر |
| ۲۶۶۱ | Q | قومِ نُوح از مکرِ تو در نوحهاند | * | دل کباب و سینه شرحه شرحهاند |
| ۲۶۶۱ | N | قوم نوح از مکر تو در نوحهاند | * | دل کباب و سینه شرحه شرحهاند |
| ۲۶۶۲ | Q | عاد را تو باد دادی در جهان | * | در فگندی در عذاب و اندهان |
| ۲۶۶۲ | N | عاد را تو باد دادی در جهان | * | در فگندی در عذاب و اندهان |
| ۲۶۶۳ | Q | از تو بود آن سنگسارِ قومِ لُوط | * | در سیاهآبه ز تو خوردند غُوط |
| ۲۶۶۳ | N | از تو بود آن سنگسار قوم لوط | * | در سیاه آبه ز تو خوردند غوط |
| ۲۶۶۴ | Q | مغزِ نمرود از تو آمد ریخته | * | ای هزاران فتنهها انگیخته |
| ۲۶۶۴ | N | مغز نمرود از تو آمد ریخته | * | ای هزاران فتنهها انگیخته |
| ۲۶۶۵ | Q | عقلِ فرعونِ ذکیّ فیلسوف | * | کور گشت از تو نیابید او وقوف |
| ۲۶۶۵ | N | عقل فرعون ذکی فیلسوف | * | کور گشت از تو نیابید او وقوف |
| ۲۶۶۶ | Q | بُو لَهَب هم از تو نااهلی شده | * | بُو ٱلْحَکَم هم از تو بُو جَهْلی شده |
| ۲۶۶۶ | N | بو لهب هم از تو نااهلی شده | * | بو الحکم هم از تو بو جهلی شده |
| ۲۶۶۷ | Q | ای برین شطرنج بهرِ یاد را | * | مات کرده صد هزار استاد را |
| ۲۶۶۷ | N | ای بر این شطرنج بهر یاد را | * | مات کرده صد هزار استاد را |
| ۲۶۶۸ | Q | ای ز فَرزین بندهای مُشکلت | * | سوخته دلها سِیَه گشته دلت |
| ۲۶۶۸ | N | ای ز فرزین بندهای مشکلت | * | سوخته دلها سیه گشته دلت |
| ۲۶۶۹ | Q | بحرِ مکری تو خلایق قطرهای | * | تو چو کوهی وین سَلِیمان ذرّهای |
| ۲۶۶۹ | N | بحر مکری تو خلایق قطرهای | * | تو چو کوهی وین سلیمان ذرهای |
| ۲۶۷۰ | Q | کی رهد از مکرِ تو ای مُختَصِم | * | غرقِ طوفانیم إلّا مَنْ عَصِم |
| ۲۶۷۰ | N | کی رهد از مکر تو ای مختصم | * | غرق طوفانیم الا من عصم |
| ۲۶۷۱ | Q | بس ستارهٔ سعد از تو مُحترِق | * | بس سپاه و جمع از تو مُفترِق |
| ۲۶۷۱ | N | بس ستارهی سعد از تو محترق | * | بس سپاه و جمع از تو مفترق |