block:2059
| ۲۶۰۴ | Q | در خبر آمد که آن معّاویه | * | خفته بُد در قصر در یک زاویه |
| ۲۶۰۴ | N | در خبر آمد که آن معاویه | * | خفته بد در قصر در یک زاویه |
| ۲۶۰۵ | Q | قصر را از اندرون دَر بسته بود | * | کز زیارتهای مردم خسته بود |
| ۲۶۰۵ | N | قصر را از اندرون در بسته بود | * | کز زیارتهای مردم خسته بود |
| ۲۶۰۶ | Q | ناگهان مردی ورا بیدار کرد | * | چشم چون بگْشاد پنهان گشت مرد |
| ۲۶۰۶ | N | ناگهان مردی و را بیدار کرد | * | چشم چون بگشاد پنهان گشت مرد |
| ۲۶۰۷ | Q | گفت اندر قصر کس را ره نبود | * | کیست کین گستاخی و جرأت نمود |
| ۲۶۰۷ | N | گفت اندر قصر کس را ره نبود | * | کیست کاین گستاخی و جرات نمود |
| ۲۶۰۸ | Q | گِرد برگشت و طلب کرد آن زمان | * | تا بیابد ز آن نهان گشته نشان |
| ۲۶۰۸ | N | گرد برگشت و طلب کرد آن زمان | * | تا بیابد ز آن نهان گشته نشان |
| ۲۶۰۹ | Q | از پسِ دَر مُدْبِری را دید کو | * | در پس و پرده نهان میکرد رُو |
| ۲۶۰۹ | N | از پس در مدبری را دید کاو | * | در در و پرده نهان میکرد رو |
| ۲۶۱۰ | Q | گفت هَیْ تو کیستی نامِ تو چیست | * | گفت نامم فاش ابلیسِ شقیست |
| ۲۶۱۰ | N | گفت هی تو کیستی نام تو چیست | * | گفت نامم فاش ابلیس شقی است |
| ۲۶۱۱ | Q | گفت بیدارم چرا کردی بجِد | * | راست گو با من مگو بر عکس و ضِد |
| ۲۶۱۱ | N | گفت بیدارم چرا کردی به جد | * | راست گو با من مگو بر عکس و ضد |