block:2040
| ۲۰۳۶ | Q | گفت موسی با یکی مستِ خیال | * | کای بَداندیش از شقاوت وز ضلال |
| ۲۰۳۶ | N | گفت موسی با یکی مست خیال | * | کای بد اندیش از شقاوت وز ضلال |
| ۲۰۳۷ | Q | صد گمانت بود در پیغمبریم | * | با چنین برهان و این خُلقِ کریم |
| ۲۰۳۷ | N | صد گمانت بود در پیغمبریم | * | با چنین برهان و این خلق کریم |
| ۲۰۳۸ | Q | صد هزاران معجزه دیدی ز من | * | صد خیالت میفزود و شکّ و ظن |
| ۲۰۳۸ | N | صد هزاران معجزه دیدی ز من | * | صد خیالت میفزود و شک و ظن |
| ۲۰۳۹ | Q | از خیال و وسوسه تنگ آمدی | * | طعن بر پیغمبریام میزدی |
| ۲۰۳۹ | N | از خیال و وسوسه تنگ آمدی | * | طعن بر پیغمبریام میزدی |
| ۲۰۴۰ | Q | گَرْد از دریا بر آوردم عیان | * | تا رهیدیت از شَرِ فرَعَوْنیان |
| ۲۰۴۰ | N | گرد از دریا بر آوردم عیان | * | تا رهیدیت از شر فرعونیان |
| ۲۰۴۱ | Q | ز آسمان چِل سال کاسه و خوان رسید | * | وز دعایم جُویی از سنگی دوید |
| ۲۰۴۱ | N | ز آسمان چل سال کاسه و خوان رسید | * | وز دعایم جویی از سنگی دوید |
| ۲۰۴۲ | Q | این و صد چندین و چندین گرم و سرد | * | از تو ای سرد آن توهّم کم نکرد |
| ۲۰۴۲ | N | این و صد چندین و چندین گرم و سرد | * | از تو ای سرد آن توهم کم نکرد |
| ۲۰۴۳ | Q | بانگ زد گوسالهای از جادویی | * | سجده کردی که خدای من تُویی |
| ۲۰۴۳ | N | بانگ زد گوسالهای از جادویی | * | سجده کردی که خدای من تویی |
| ۲۰۴۴ | Q | آن توهّمهات را سیلاب بُرد | * | زیرکی باردت را خواب بُرد |
| ۲۰۴۴ | N | آن توهمهات را سیلاب برد | * | زیرکی باردت را خواب برد |
| ۲۰۴۵ | Q | چون نبودی بدگمان در حقِّ او | * | چون نهادی سَر چنان ای زشتخو |
| ۲۰۴۵ | N | چون نبودی بد گمان در حق او | * | چون نهادی سر چنان ای زشت رو |
| ۲۰۴۶ | Q | چون خیالت نامد از تزویرِ او | * | وز فسادِ سِحْرِ احمقگیرِ او |
| ۲۰۴۶ | N | چون خیالت نامد از تزویر او | * | وز فساد سحر احمقگیر او |
| ۲۰۴۷ | Q | سامریی خود که باشد ای سگان | * | که خدایی بر تراشد در جهان |
| ۲۰۴۷ | N | سامریی خود که باشد ای سگان | * | که خدایی بر تراشد در جهان |
| ۲۰۴۸ | Q | چون درین تزویرِ او یکدل شدی | * | وز همه اِشکالها عاطل شدی |
| ۲۰۴۸ | N | چون در این تزویر او یکدل شدی | * | وز همه اشکالها عاطل شدی |
| ۲۰۴۹ | Q | گاو میشاید خدایی را بلاف | * | در رسولیام تو چون کردی خلاف |
| ۲۰۴۹ | N | گاو میشاید خدایی را به لاف | * | در رسولیام تو چون کردی خلاف |
| ۲۰۵۰ | Q | پیشِ گاوی سجده کردی از خَری | * | گشت عقلت صیدِ سِحرِ سامری |
| ۲۰۵۰ | N | پیش گاوی سجده کردی از خری | * | گشت عقلت صید سحر سامری |
| ۲۰۵۱ | Q | چشم دزدیدی ز نورِ ذُو ٱلْجَلال | * | اینْت جهلِ وافر و عینِ ضلال |
| ۲۰۵۱ | N | چشم دزدیدی ز نور ذو الجلال | * | اینت جهل وافر و عین ضلال |
| ۲۰۵۲ | Q | شُه بر آن عقل و گُزینش که تُراست | * | چون تو کانِ جهل را کُشتن سزاست |
| ۲۰۵۲ | N | شه بر آن عقل و گزینش که تراست | * | چون تو کان جهل را کشتن سزاست |
| ۲۰۵۳ | Q | گاوِ زرّین بانگ کرد آخر چه گفت | * | کاحمقان را این همه رغبت شگُفت |
| ۲۰۵۳ | N | گاو زرین بانگ کرد آخر چه گفت | * | کاحمقان را این همه رغبت شگفت |
| ۲۰۵۴ | Q | ز آن عجبتر دیدهایت از من بسی | * | لیک حق را کَیْ پذیرد هر خَسی |
| ۲۰۵۴ | N | ز آن عجبتر دیدهاید از من بسی | * | لیک حق را کی پذیرد هر خسی |
| ۲۰۵۵ | Q | باطلان را چه رُباید باطلی | * | عاطلان را چه خوش آید عاطلی |
| ۲۰۵۵ | N | باطلان را چه رباید باطلی | * | عاطلان را چه خوش آید عاطلی |
| ۲۰۵۶ | Q | زانک هر جنسی رباید جنسِ خود | * | گاو سوی شیر نر کَی رُو نهد |
| ۲۰۵۶ | N | ز انکه هر جنسی رباید جنس خود | * | گاو سوی شیر نر کی رو نهد |
| ۲۰۵۷ | Q | گرگ بر یوسف کجا عشق آورد | * | جز مَگَر از مَکٌر تا او را خورد |
| ۲۰۵۷ | N | گرگ بر یوسف کجا عشق آورد | * | جز مگر از مکر تا او را خورد |
| ۲۰۵۸ | Q | چون ز گرگی وا رهد مَحْرَم شود | * | چون سگِ کهف از بنی آدم شود |
| ۲۰۵۸ | N | چون ز گرگی وارهد محرم شود | * | چون سگ کهف از بنی آدم شود |
| ۲۰۵۹ | Q | چون ابو بکر از مُحَمَّد بُرد بُو | * | گفت هذا لَیْسَ وَجْهٌ کاذِبُ |
| ۲۰۵۹ | N | چون ابو بکر از محمد برد بو | * | گفت هذا لیس وجه کاذب |
| ۲۰۶۰ | Q | چون نبُد بُو جَهْل از اصحابِ درد | * | دید صد شقِّ قمر باور نکرد |
| ۲۰۶۰ | N | چون نبد بو جهل از اصحاب درد | * | دید صد شق قمر باور نکرد |
| ۲۰۶۱ | Q | دردمندی کِش ز بام افتاد طشت | * | زو نهان کردیم حق پنهان نگشت |
| ۲۰۶۱ | N | دردمندی کش ز بام افتاد طشت | * | زو نهان کردیم حق پنهان نگشت |
| ۲۰۶۲ | Q | وانک او جاهل بُد از دردش بعید | * | چند بْنمودند و او آن را ندید |
| ۲۰۶۲ | N | و انکه او جاهل بد از دردش بعید | * | چند بنمودند و او آن را ندید |
| ۲۰۶۳ | Q | آینهٔ دل صاف باید تا درو | * | وا شناسی صورتِ زشت از نکو |
| ۲۰۶۳ | N | آینهی دل صاف باید تا در او | * | واشناسی صورت زشت از نکو |