block:2012
| ۵۰۳ | Q | روستایی گاو در آخُر ببَست | * | شیر گاوش خورد و بر جایش نشست |
| ۵۰۳ | N | روستایی گاو در آخر ببست | * | شیر گاوش خورد و بر جایش نشست |
| ۵۰۴ | Q | روستایی شد در آخُر سوی گاو | * | گاو را میجُست شب آن کُنجکاو |
| ۵۰۴ | N | روستایی شد در آخر سوی گاو | * | گاو را میجست شب آن کنج کاو |
| ۵۰۵ | Q | دست میمالید بر اعضای شیر | * | پُشت و پهلو گاه بالا گاه زیر |
| ۵۰۵ | N | دست میمالید بر اعضای شیر | * | پشت و پهلو گاه بالا گاه زیر |
| ۵۰۶ | Q | گفت شیر ار روشنی افزون شدی | * | زهرهاش بدریدی و دل خون شدی |
| ۵۰۶ | N | گفت شیر ار روشنی افزون شدی | * | زهرهاش بدریدی و دل خون شدی |
| ۵۰۷ | Q | این چنین گستاخ ز آن میخاردم | * | کو درین شب گاو میپنداردم |
| ۵۰۷ | N | این چنین گستاخ ز آن میخاردم | * | کاو درین شب گاو میپنداردم |
| ۵۰۸ | Q | حق همیگوید که ای مغرور کور | * | نه ز نامم پاره پاره گشت طُور |
| ۵۰۸ | N | حق همیگوید که ای مغرور کور | * | نه ز نامم پاره پاره گشت طور |
| ۵۰۹ | Q | که لَوَ اؐنْزَلْنا کِتابًا للْجَبَل | * | لاَنْصَدَع ثُمّ اؐنْقَطَع ثُمّ اؐرْتَحَل |
| ۵۰۹ | N | که لو انزلنا کتابا للجبل | * | لانصدع ثم انقطع ثم ارتحل |
| ۵۱۰ | Q | از من ار کوهِ اُحُد واقف بُدی | * | پاره گشتی و دلش پرخون شدی |
| ۵۱۰ | N | از من ار کوه احد واقف بدی | * | پاره گشتی و دلش پر خون شدی |
| ۵۱۱ | Q | از پدر وز مادر این بشنیدهای | * | لاجرم غافل درین پیچیدهای |
| ۵۱۱ | N | از پدر وز مادر این بشنیدهای | * | لاجرم غافل در این پیچیدهای |
| ۵۱۲ | Q | گر تو بیتقلید ازین واقف شوی | * | بینشان از لطف چون هاتف شوی |
| ۵۱۲ | N | گر تو بیتقلید از این واقف شوی | * | بینشان از لطف چون هاتف شوی |
| ۵۱۳ | Q | بشنو این قصّه پیِ تهدید را | * | تا بدانی آفتِ تقلید را |
| ۵۱۳ | N | بشنو این قصه پی تهدید را | * | تا بدانی آفت تقلید را |