block:1163
| ۳۷۸۷ | Q | گفت من تیغ از پیِ حق میزنم | * | بندهٔ حقَّم نه مأمورِ تنَم |
| ۳۷۸۷ | N | گفت من تیغ از پی حق میزنم | * | بندهی حقم نه مأمور تنم |
| ۳۷۸۸ | Q | شیرِ حقّم نیستم شیرِ هوا | * | فعلِ من بر دینِ من باشد گوا |
| ۳۷۸۸ | N | شیر حقم نیستم شیر هوا | * | فعل من بر دین من باشد گوا |
| ۳۷۸۹ | Q | مَا رَمَیْتَ إِذْ رَمیْتَم در حِراب | * | من چو تیغم و آن زننده آفتاب |
| ۳۷۸۹ | N | ما رمیت إذ رمیتم در حراب | * | من چو تیغم و آن زننده آفتاب |
| ۳۷۹۰ | Q | رختِ خود را من ز رَه برداشتم | * | غیرِ حق را من عدم انگاشتم |
| ۳۷۹۰ | N | رخت خود را من ز ره برداشتم | * | غیر حق را من عدم انگاشتم |
| ۳۷۹۱ | Q | سایهایام من کدخداام آفتاب | * | حاجبم من نیستم او را حجاب |
| ۳۷۹۱ | N | سایهام من کدخدایم آفتاب | * | حاجبم من نیستم او را حجاب |
| ۳۷۹۲ | Q | من چو تیغم پُر گُهرهای وصال | * | زنده گردانم نه کُشته در قتال |
| ۳۷۹۲ | N | من چو تیغم پر گهرهای وصال | * | زنده گردانم نه کشته در قتال |
| ۳۷۹۳ | Q | خون نپوشد گوهرِ تیغِ مرا | * | باد از جا کَی برد میغِ مرا |
| ۳۷۹۳ | N | خون نپوشد گوهر تیغ مرا | * | باد از جا کی برد میغ مرا |
| ۳۷۹۴ | Q | کَه نِیَم کوهم ز حلم و صبر و داد | * | کوه را کَی در رباید تند باد |
| ۳۷۹۴ | N | که نیم کوهم ز حلم و صبر و داد | * | کوه را کی در رباید تند باد |
| ۳۷۹۵ | Q | آنک از بادی رود از جا خسیست | * | زآنک بادِ ناموافق خود بسیست |
| ۳۷۹۵ | N | آن که از بادی رود از جا خسی است | * | ز آن که باد ناموافق خود بسی است |
| ۳۷۹۶ | Q | بادِ خشم و بادِ شهوت بادِ آز | * | بُرد او را که نبود اهلِ نماز |
| ۳۷۹۶ | N | باد خشم و باد شهوت باد آز | * | برد او را که نبود اهل نماز |
| ۳۷۹۷ | Q | کوهم و هستیِِ من بنیادِ اوست | * | ور شوم چون کاه بادم یادِ اوست |
| ۳۷۹۷ | N | کوهم و هستی من بنیاد اوست | * | ور شوم چون کاه با دم یاد اوست |
| ۳۷۹۸ | Q | جز بباد او نجُنبد مَیْلِ من | * | نیست جز عشقِ احد سرخَیْلِ من |
| ۳۷۹۸ | N | جز به باد او نجنبد میل من | * | نیست جز عشق احد سر خیل من |
| ۳۷۹۹ | Q | خشم بر شاهان شَه و ما را غلام | * | خشم را هم بستهام زیرِ لگام |
| ۳۷۹۹ | N | خشم بر شاهان شه و ما را غلام | * | خشم را هم بستهام زیر لگام |
| ۳۸۰۰ | Q | تیغِ حلمم گردنِ خشمم زَدَست | * | خشمِ حق بر من چو رحمت آمدست |
| ۳۸۰۰ | N | تیغ حلمم گردن خشمم زده ست | * | خشم حق بر من چو رحمت آمده ست |
| ۳۸۰۱ | Q | غرق نورم گرچه سقفم شد خراب | * | روضه گشتم گرچه هستم بو تُراب |
| ۳۸۰۱ | N | غرق نورم گر چه سقفم شد خراب | * | روضه گشتم گر چه هستم بو تراب |
| ۳۸۰۲ | Q | چون در آمد علّتی اندر غزا | * | تیغ را دیدم نهان کردن سزا |
| ۳۸۰۲ | N | چون در آمد علتی اندر غزا | * | تیغ را دیدم نهان کردن سزا |
| ۳۸۰۳ | Q | تا اَحَبَّ للَّه آید نامِ من | * | تا که ابْغَضْ للَّه آید کامِ من |
| ۳۸۰۳ | N | تا احب لله آید نام من | * | تا که ابغض لله آید کام من |
| ۳۸۰۴ | Q | تا که اَعْطا للَّه آید جودِ من | * | تا که اَمْسَکْ للَّه آید بودِ من |
| ۳۸۰۴ | N | تا که اعطا لله آید جود من | * | تا که امسک لله آید بود من |
| ۳۸۰۵ | Q | بخلِ من لِلَّه عطا لِلَّه و بَس | * | جمله لِلَّهام نِیَم من آنِ کس |
| ۳۸۰۵ | N | بخل من لله عطا لله و بس | * | جمله للهام نیم من آن کس |
| ۳۸۰۶ | Q | وآنچ للَّه میکنم تقلید نیست | * | نیست تَخییل و گُمان جز دید نیست |
| ۳۸۰۶ | N | و آن چه لله میکنم تقلید نیست | * | نیست تخییل و گمان جز دید نیست |
| ۳۸۰۷ | Q | ز اجتهاد و از تحرّی رَستهام | * | آستین بر دامنِ حق بَستهام |
| ۳۸۰۷ | N | ز اجتهاد و از تحری رستهام | * | آستین بر دامن حق بستهام |
| ۳۸۰۸ | Q | گر همیپرّم همیبینم مَطار | * | ور همیگردم همیبینم مَدار |
| ۳۸۰۸ | N | گر همیپرم همیبینم مطار | * | ور همیگردم همیبینم مدار |
| ۳۸۰۹ | Q | ور کشم باری بدانم تا کجا | * | ماهم و خورشید پیشم پیشوا |
| ۳۸۰۹ | N | ور کشم باری بدانم تا کجا | * | ماهم و خورشید پیشم پیشوا |
| ۳۸۱۰ | Q | بیش ازین با خلق گفتن روی نیست | * | بحر را گنجایی اندر جوی نیست |
| ۳۸۱۰ | N | بیش از این با خلق گفتن روی نیست | * | بحر را گنجایی اندر جوی نیست |
| ۳۸۱۱ | Q | پَست میگویم به اندازهٔ عقول | * | عیب نبود این بود کارِ رسول |
| ۳۸۱۱ | N | پست میگویم به اندازهی عقول | * | عیب نبود این بود کار رسول |
| ۳۸۱۲ | Q | از غَرض حُرَّم گواهی حُر شنو | * | که گواهی بندگان نه ارزد دو جو |
| ۳۸۱۲ | N | از غرض حرم گواهی حر شنو | * | که گواهی بندگان نه ارزد دو جو |
| ۳۸۱۳ | Q | در شریعت مر گواهی بنده را | * | نیست قدری وقت دعوی و قضا |
| ۳۸۱۳ | N | در شریعت مر گواهی بنده را | * | نیست قدری وقت دعوی و قضا |
| ۳۸۱۴ | Q | گر هزاران بنده باشندت گواه | * | برنَسنجد شرع ایشان را بکاه |
| ۳۸۱۴ | N | گر هزاران بنده باشندت گواه | * | بر نسنجد شرع ایشان را به کاه |
| ۳۸۱۵ | Q | بندهٔ شهوت بَتَر نزدیکِ حق | * | از غلام و بندگانِ مُسترَق |
| ۳۸۱۵ | N | بندهی شهوت بتر نزدیک حق | * | از غلام و بندگان مسترق |
| ۳۸۱۶ | Q | کین بیک لفظی شود از خواجه حُر | * | وان زِیَد شیرین و میرد سخت مُر |
| ۳۸۱۶ | N | کاین به یک لفظی شود از خواجه حر | * | و آن زید شیرین و میرد سخت مر |
| ۳۸۱۷ | Q | بندهٔ شهوت ندارد خود خلاص | * | جز بفضلِ ایزد و انعامِ خاص |
| ۳۸۱۷ | N | بندهی شهوت ندارد خود خلاص | * | جز به فضل ایزد و انعام خاص |
| ۳۸۱۸ | Q | در چهی افتاد کان را غَور نیست | * | وان گناهِ اوست جَبر و جور نیست |
| ۳۸۱۸ | N | در چهی افتاد کان را غور نیست | * | و آن گناه اوست جبر و جور نیست |
| ۳۸۱۹ | Q | در چهی انداخت او خود را که من | * | در خورِ قعرش نمییابم رسَن |
| ۳۸۱۹ | N | در چهی انداخت او خود را که من | * | در خور قعرش نمییابم رسن |
| ۳۸۲۰ | Q | بس کنم گر این سخن افزون شود | * | خود جگر چه بوَد که خارا خون شود |
| ۳۸۲۰ | N | بس کنم گر این سخن افزون شود | * | خود جگر چه بود که خارا خون شود |
| ۳۸۲۱ | Q | این جگرها خون نشد نه از سختی است | * | غفلت و مشغولی و بَدبختی است |
| ۳۸۲۱ | N | این جگرها خون نشد نز سختی است | * | غفلت و مشغولی و بد بختی است |
| ۳۸۲۲ | Q | خون شود روزی که خونش سود نیست | * | خون شو آن وقتی که خون مردود نیست |
| ۳۸۲۲ | N | خون شود روزی که خونش سود نیست | * | خون شو آن وقتی که خون مردود نیست |
| ۳۸۲۳ | Q | چون گواهی بندگان مقبول نیست | * | عدل او باشد که بندهٔ غول نیست |
| ۳۸۲۳ | N | چون گواهی بندگان مقبول نیست | * | عدل او باشد که بندهی غول نیست |
| ۳۸۲۴ | Q | گشت أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدْ در نُذُر | * | زانک بود از کَوْن او حُرّ ابنِ حُر |
| ۳۸۲۴ | N | گشت ارسلناک شاهد در نذر | * | ز آن که بود از کون او حر ابن حر |
| ۳۸۲۵ | Q | چونک حُرَّم خشم کَی بندد مَرا | * | نیست اینجا جز صفاتِ حق در آ |
| ۳۸۲۵ | N | چون که حرم خشم کی بندد مرا | * | نیست اینجا جز صفات حق در آ |
| ۳۸۲۶ | Q | اندرآ کآزاد کردت فضلِ حق | * | زانک رحمت داشت بر خشمش سبَق |
| ۳۸۲۶ | N | اندر آ کازاد کردت فضل حق | * | ز آن که رحمت داشت بر خشمش سبق |
| ۳۸۲۷ | Q | اندرآ اکنون که رَستی از خطَر | * | سنگ بودی کیمیا کردت گُهر |
| ۳۸۲۷ | N | اندر آ اکنون که رستی از خطر | * | سنگ بودی کیمیا کردت گهر |
| ۳۸۲۸ | Q | رَستهٔ از کفر و خارستانِ او | * | چون گلی بشکُف بسروستانِ هو |
| ۳۸۲۸ | N | رستهای از کفر و خارستان او | * | چون گلی بشکفته در بستان هو |
| ۳۸۲۹ | Q | تو منی و من تُوَم ای مُحتشَم | * | تو علی بودی علی را چُون کُشَم |
| ۳۸۲۹ | N | تو منی و من توام ای محتشم | * | تو علی بودی علی را چون کشم |
| ۳۸۳۰ | Q | معصیَت کردی به از هر طاعتی | * | آسمان پیمودهٔ در ساعتی |
| ۳۸۳۰ | N | معصیت کردی به از هر طاعتی | * | آسمان پیمودهای در ساعتی |
| ۳۸۳۱ | Q | بس خجسته معصیَت کان کرد مرد | * | نه ز خاری بر دَمد اوراقِ وَرد |
| ۳۸۳۱ | N | بس خجسته معصیت کان کرد مرد | * | نی ز خاری بر دمد اوراق ورد |
| ۳۸۳۲ | Q | نه گناهِ عُمَّر و قصدِ رسُول | * | میکشیدش تا بدرگاهِ قبول |
| ۳۸۳۲ | N | نی گناه عمر و قصد رسول | * | میکشیدش تا به درگاه قبول |
| ۳۸۳۳ | Q | نه بسحرِ ساحران فرعونشان | * | میکشید و گشت دولت عَوْنشان |
| ۳۸۳۳ | N | نی به سحر ساحران فرعونشان | * | میکشید و گشت دولت عونشان |
| ۳۸۳۴ | Q | گر نبودی سحرشان و آن جحود | * | کِی کشیدیشان بفرعونِ عَنود |
| ۳۸۳۴ | N | گر نبودی سحرشان و آن جحود | * | کی کشیدیشان به فرعون عنود |
| ۳۸۳۵ | Q | کَی بدیدندی عصا و مُعجزات | * | معصیت طاعت شد ای قومِ عُصَاة |
| ۳۸۳۵ | N | کی بدیدندی عصا و معجزات | * | معصیت طاعت شد ای قوم عصات |
| ۳۸۳۶ | Q | ناامیدی را خدا گردن زدَست | * | چون گُنَه مانندِ طاعت آمدست |
| ۳۸۳۶ | N | ناامیدی را خدا گردن زده است | * | چون گنه مانند طاعت آمده ست |
| ۳۸۳۷ | Q | چون مُبدَّل میکند او سیّئات | * | طاعتیاش میکند رَغمِ وُشَاة |
| ۳۸۳۷ | N | چون مبدل میکند او سیئات | * | طاعتیاش میکند رغم وشات |
| ۳۸۳۸ | Q | زین شود مَرجوم شیطانِ رجیم | * | وز حسَد او بِطرَقد گردد دو نیم |
| ۳۸۳۸ | N | زین شود مرجوم شیطان رجیم | * | و ز حسد او بطرقد گردد دو نیم |
| ۳۸۳۹ | Q | او بکوشَد تا گناهی پرورد | * | زان گنه ما را بچاهی آورد |
| ۳۸۳۹ | N | او بکوشد تا گناهی پرورد | * | ز آن گنه ما را به چاهی آورد |
| ۳۸۴۰ | Q | چون ببیند کان گنه شد طاعتی | * | گردد او را نامُبارک ساعتی |
| ۳۸۴۰ | N | چون ببیند کان گنه شد طاعتی | * | گردد او را نامبارک ساعتی |
| ۳۸۴۱ | Q | اندرآ من در گشادم مر ترا | * | تُف زدی و تُحفه دادم مر ترا |
| ۳۸۴۱ | N | اندر آ من در گشادم مر ترا | * | تف زدی و تحفه دادم مر ترا |
| ۳۸۴۲ | Q | مر جفاگر را چُنینها میدهَم | * | پیش پایِ چپ چه سان سر مینهم |
| ۳۸۴۲ | N | مر جفاگر را چنینها میدهم | * | پیش پای چپ چه سان سر مینهم |
| ۳۸۴۳ | Q | پس وفاگر را چه بخشم تو بدان | * | گنجها و مُلکهای جاودان |
| ۳۸۴۳ | N | پس وفاگر را چه بخشم تو بدان | * | گنجها و ملکهای جاودان |