block:1160
| ۳۷۰۷ | Q | آتشی افتاد در عهدِ عُمَر | * | همچو چوبِ خشک میخورد او حجر |
| ۳۷۰۷ | N | آتشی افتاد در عهد عمر | * | همچو چوب خشک میخورد او حجر |
| ۳۷۰۸ | Q | در فتاد اندر بنا و خانهها | * | تا زَد اندر پَرِّ مرغ و لانهها |
| ۳۷۰۸ | N | در فتاد اندر بنا و خانهها | * | تا زد اندر پر مرغ و لانهها |
| ۳۷۰۹ | Q | نیم شهر از شعلهها آتش گرفت | * | آب میترسید از آن و میشِگِفت |
| ۳۷۰۹ | N | نیم شهر از شعلهها آتش گرفت | * | آب میترسید از آن و میشگفت |
| ۳۷۱۰ | Q | مَشکهای آب و سِرکه میزدند | * | بر سَرِ آتش کَسانِ هوشمند |
| ۳۷۱۰ | N | مشکهای آب و سرکه میزدند | * | بر سر آتش کسان هوشمند |
| ۳۷۱۱ | Q | آتش از اِستیزه افزون میشدی | * | میرسید او را مدد از بیحَدی |
| ۳۷۱۱ | N | آتش از استیزه افزون میشدی | * | میرسید او را مدد از بیحدی |
| ۳۷۱۲ | Q | خلق آمد جانب عمر شتاب | * | کآتشِ ما مینمیرد هیچ از آب |
| ۳۷۱۲ | N | خلق آمد جانبِ عُمَّر شتاب | * | کاتش ما مینمیرد هیچ از آب |
| ۳۷۱۳ | Q | گفت آن آتش ز آیاتِ خداست | * | شعلهای از آتشِ بُخلِ شماست |
| ۳۷۱۳ | N | گفت آن آتش ز آیات خداست | * | شعلهای از آتش بخل شماست |
| ۳۷۱۴ | Q | آب و سِرکه چیست نان قسمت کنید | * | بُخل بگذارید اگر آلِ منید |
| ۳۷۱۴ | N | آب بگذارید و نان قسمت کنید | * | بخل بگذارید اگر آل منید |
| ۳۷۱۵ | Q | خلق گفتندش که در بگشودهایم | * | ما سخی و اهلِ فُتُوّت بودهایم |
| ۳۷۱۵ | N | خلق گفتندش که در بگشودهایم | * | ما سخی و اهل فتوت بودهایم |
| ۳۷۱۶ | Q | گفت نان در رسم و عادت دادهاید | * | دست از بهرِ خدا نگشادهاید |
| ۳۷۱۶ | N | گفت نان در رسم و عادت دادهاید | * | دست از بهر خدا نگشادهاید |
| ۳۷۱۷ | Q | بهرِ فخر و بهرِ بَوْش و بهرِ ناز | * | نه از برای ترس و تقوی و نیاز |
| ۳۷۱۷ | N | بهر فخر و بهر بوش و بهر ناز | * | نه از برای ترس و تقوی و نیاز |
| ۳۷۱۸ | Q | مال تخمست و بهَر شوره منه | * | تیغ را در دستِ هر رهزن مده |
| ۳۷۱۸ | N | مال تخم است و به هر شوره منه | * | تیغ را در دست هر ره زن مده |
| ۳۷۱۹ | Q | اهلِ دین را باز دان از اهلِ کین | * | همنشینِ حق بجو با او نشین |
| ۳۷۱۹ | N | اهل دین را باز دان از اهل کین | * | همنشین حق بجو با او نشین |
| ۳۷۲۰ | Q | هر کسی بر قومِ خود ایثار کرد | * | کاغَه پندارد که او خود کار کرد |
| ۳۷۲۰ | N | هر کسی بر قوم خود ایثار کرد | * | کاغه پندارد که او خود کار کرد |