block:1070
| ۱۳۳۹ | Q | چونك خرگوش از رهایی شاد گشت | * | سوی نخجیران دوان شد تا بدشت |
| ۱۳۳۹ | N | چونکه خرگوش از رهایی شاد گشت | * | سوی نخجیران دوان شد تا به دشت |
| ۱۳۴۰ | Q | شیر را چون دید در چه کُشته زار | * | چرخ میزد شادمان تا مرغزار |
| ۱۳۴۰ | N | شیر را چون دید در چه کشته زار | * | چرخ میزد شادمان تا مرغزار |
| ۱۳۴۱ | Q | دست میزد چون رهید از دست مرك | * | سبز و رقصان در هوا چون شاخ و بَرك |
| ۱۳۴۱ | N | دست میزد چون رهید از دست مرگ | * | سبز و رقصان در هوا چون شاخ و برگ |
| ۱۳۴۲ | Q | شاخ و برك از حبس خاک آزاد شد | * | سَر بر آورد و حریف باد شد |
| ۱۳۴۲ | N | شاخ و برگ از حبس خاک آزاد شد | * | سر بر آورد و حریف باد شد |
| ۱۳۴۳ | Q | برگها چون شاخ را بشکافتَند | * | تا ببالای درخت اشتافتَند |
| ۱۳۴۳ | N | برگها چون شاخ را بشکافتند | * | تا به بالای درخت اشتافتند |
| ۱۳۴۴ | Q | با زبانِ شَطْاَهُ شکرِ خدا | * | میسراید هر بَر و بَرگی جدا |
| ۱۳۴۴ | N | با زبان شطاه شکر خدا | * | میسراید هر بر و برگی جدا |
| ۱۳۴۵ | Q | که بُپَرَوْرد اصلِ ما را ذو العَطا | * | تا درخت اسْتَغلَظ آمد و استوی |
| ۱۳۴۵ | N | که بپرورد اصل ما را ذو العطا | * | تا درخت استغلظ آمد و استوی |
| ۱۳۴۶ | Q | جانهای بَسته اندر آب و گِل | * | چون رَهند از آب و گِلها شاد دل |
| ۱۳۴۶ | N | جانهای بسته اندر آب و گل | * | چون رهند از آب و گلها شاد دل |
| ۱۳۴۷ | Q | در هوای عشقِ حق رقصان شوند | * | همچو قرصِ بَدْر بینقصان شوند |
| ۱۳۴۷ | N | در هوای عشق حق رقصان شوند | * | همچو قرص بدر بینقصان شوند |
| ۱۳۴۸ | Q | جِسمشان در رقص و جانها خود مپرس | * | وانك گردِ جان از آنها خود مپُرس |
| ۱۳۴۸ | N | جسمشان در رقص و جانها خود مپرس | * | و آن که گرد جان از آنها خود مپرس |
| ۱۳۴۹ | Q | شیر را خرگوش در زندان نِشاند | * | ننك شیری کو ز خرگوشی بماند |
| ۱۳۴۹ | N | شیر را خرگوش در زندان نشاند | * | ننگ شیری کاو ز خرگوشی بماند |
| ۱۳۵۰ | Q | در چنان ننگی وانگه این عجب | * | فخرِ دین خواهد که گویندش لقب |
| ۱۳۵۰ | N | در چنان ننگی و آن گه این عجب | * | فخر دین خواهد که گویندش لقب |
| ۱۳۵۱ | Q | ای تو شیری در تک این چاه فَرد | * | نفس چون خرگوشْ خونت ریخت و خورد |
| ۱۳۵۱ | N | ای تو شیری در تک این چاه فرد | * | نفس چون خرگوش خونت ریخت و خورد |
| ۱۳۵۲ | Q | نفس خرگوشت بصَحْرا در چرا | * | تو به قعرِ این چَه چون و چرا |
| ۱۳۵۲ | N | نفس خرگوشت به صحرا در چرا | * | تو به قعر این چه چون و چرا |
| ۱۳۵۳ | Q | سوی نخجیران دوید آن شیر گیر | * | کاَبْشِرُوا یا قَومِ إِذْ جَاءَ ٱلْبَشیر |
| ۱۳۵۳ | N | سوی نخجیران دوید آن شیر گیر | * | کابشروا یا قوم إذ جاء البشیر |
| ۱۳۵۴ | Q | مژده مژده ای گروهِ عیشساز | * | کان سكِ دوزخ بدوزخ رفت باز |
| ۱۳۵۴ | N | مژده مژده ای گروه عیشساز | * | کان سگ دوزخ به دوزخ رفت باز |
| ۱۳۵۵ | Q | مژده مژده کان عُدّوِ جانها | * | کَند قهر خالقش دندانها |
| ۱۳۵۵ | N | مژده مژده کان عدوی جانها | * | کند قهر خالقش دندانها |
| ۱۳۵۶ | Q | آنك از پنجه بسی سرها بکوفت | * | همچو خَس جاروب مَرگش هم بروفت |
| ۱۳۵۶ | N | آن که از پنجه بسی سرها بکوفت | * | همچو خس جاروب مرگش هم بروفت |