block:1062
| ۱۱۸۱ | Q | گفت بِسمِ اللَّه بیا تا او کجاست | * | پیش در شَو گر همیگویی تو راست |
| ۱۱۸۱ | N | گفت بسم اللَّه بیا تا او کجاست | * | پیش در شو گر همیگویی تو راست |
| ۱۱۸۲ | Q | تا سزای او و صد چون او دهم | * | ور دروغست این سزای تو دهم |
| ۱۱۸۲ | N | تا سزای او و صد چون او دهم | * | ور دروغ است این سزای تو دهم |
| ۱۱۸۳ | Q | اندر آمد چون قلاووزی بپیش | * | تا برد او را بسوی دامِ خویش |
| ۱۱۸۳ | N | اندر آمد چون قلاووزی به پیش | * | تا برد او را به سوی دام خویش |
| ۱۱۸۴ | Q | سوی چاهی کو نشانش کرده بود | * | چاهِ مَغْ را دامِ جانش کرده بود |
| ۱۱۸۴ | N | سوی چاهی کاو نشانش کرده بود | * | چاه مغ را دام جانش کرده بود |
| ۱۱۸۵ | Q | میشدند این هر دو تا نزدیکِ چاه | * | اینْت خرگوشی چو آبی زیرِ کاه |
| ۱۱۸۵ | N | میشدند این هر دو تا نزدیک چاه | * | اینت خرگوشی چو آبی زیر کاه |
| ۱۱۸۶ | Q | آبْ کاهی را بهامون میبَرَد | * | آبْ کوهی را عجب چون میبَرَد |
| ۱۱۸۶ | N | آب کاهی را به هامون میبرد | * | آب کوهی را عجب چون میبرد |
| ۱۱۸۷ | Q | دامِ مکرِ او کمندِ شیر بود | * | طُرْفه خرگوشی که شیری میرُبود |
| ۱۱۸۷ | N | دام مکر او کمند شیر بود | * | طرفه خرگوشی که شیری میربود |
| ۱۱۸۸ | Q | موسیی فرعون را با رودِ نیل | * | میکُشد با لشکر و جمعِ ثقیل |
| ۱۱۸۸ | N | موسیی فرعون را با رود نیل | * | میکشد با لشکر و جمع ثقیل |
| ۱۱۸۹ | Q | پشّهای نمرود را با نیمِ پَر | * | میشکافد بیمحابا درزِ سر |
| ۱۱۸۹ | N | پشهای نمرود را با نیم پر | * | میشکافد بیمحابا درز سر |
| ۱۱۹۰ | Q | حالِ آن کو قولِ دشمن را شنود | * | بین جزای آنک شد یارِ حسود |
| ۱۱۹۰ | N | حال آن کاو قول دشمن را شنود | * | بین جزای آن که شد یار حسود |
| ۱۱۹۱ | Q | حالِ فرعونی که هامان را شنود | * | حالِ نمرودی که شیطان را شنود |
| ۱۱۹۱ | N | حال فرعونی که هامان را شنود | * | حال نمرودی که شیطان را شنود |
| ۱۱۹۲ | Q | دشمن ارچه دوستانه گویدت | * | دام دان گر چه ز دانه گویدت |
| ۱۱۹۲ | N | دشمن ار چه دوستانه گویدت | * | دام دان گر چه ز دانه گویدت |
| ۱۱۹۳ | Q | گر ترا قَنْدی دهد آن زهر دان | * | گر بتن لطفی کند آن قهر دان |
| ۱۱۹۳ | N | گر ترا قندی دهد آن زهر دان | * | گر به تن لطفی کند آن قهر دان |
| ۱۱۹۴ | Q | چون قضا آید نبینی غیرِ پوست | * | دشمنان را بازنشْناسی ز دوست |
| ۱۱۹۴ | N | چون قضا آید نبینی غیر پوست | * | دشمنان را باز نشناسی ز دوست |
| ۱۱۹۵ | Q | چون چنین شد ابتهال آغاز کن | * | ناله و تسبیح و روزه ساز کن |
| ۱۱۹۵ | N | چون چنین شد ابتهال آغاز کن | * | ناله و تسبیح و روزه ساز کن |
| ۱۱۹۶ | Q | ناله میکن کای تو عَلَّام اؐلْغُیُوب | * | زیرِ سنگِ مکرِ بَد ما را مکوب |
| ۱۱۹۶ | N | ناله میکن کای تو علام الغیوب | * | زیر سنگ مکر بد ما را مکوب |
| ۱۱۹۷ | Q | گر سگی کردیم ای شیرآفرین | * | شیر را مگْمار بر ما زین کمین |
| ۱۱۹۷ | N | گر سگی کردیم ای شیر آفرین | * | شیر را مگمار بر ما زین کمین |
| ۱۱۹۸ | Q | آب خوش را صورتِ آتش مده | * | اندر آتش صورتِ آبی منِه |
| ۱۱۹۸ | N | آب خوش را صورت آتش مده | * | اندر آتش صورت آبی منه |
| ۱۱۹۹ | Q | از شراب قهر چون مستی دهی | * | نیستها را صورتِ هستی دهی |
| ۱۱۹۹ | N | از شراب قهر چون مستی دهی | * | نیستها را صورت هستی دهی |
| ۱۲۰۰ | Q | چیست مستی بندِ چشم از دیدِ چشم | * | تا نماید سنگ گوهر پَشمْ یَشم |
| ۱۲۰۰ | N | چیست مستی بند چشم از دید چشم | * | تا نماید سنگ گوهر پشم یشم |
| ۱۲۰۱ | Q | چیست مستی حِسّها مُبدَل شدن | * | چوبِ گز اندر نظر صَنْدَل شدن |
| ۱۲۰۱ | N | چیست مستی حسها مبدل شدن | * | چوب گز اندر نظر صندل شدن |