block:1036
۸۱۲ | Q | آن دهان کژ کرد و از تَسْخَر بخواند | * | مر محمد را دهانش کژ بماند |
۸۱۲ | N | آن دهان کژ کرد و از تسخر بخواند | * | مر محمد را دهانش کژ بماند |
۸۱۳ | Q | باز آمد کای محمّد عفو کن | * | ای ترا الطاف و علمِ مِنْ لَدُن |
۸۱۳ | N | باز آمد کای محمد عفو کن | * | ای ترا الطاف و علم من لدن |
۸۱۴ | Q | من ترا افسوس میکردم ز جَهل | * | من بُدم افسوس را منسوب و اهل |
۸۱۴ | N | من ترا افسوس میکردم ز جهل | * | من بدم افسوس را منسوب و اهل |
۸۱۵ | Q | چون خدا خواهد که پردهٔ کس دَرَد | * | مَیْلش اندر طعنهٔ پاکان بَرَد |
۸۱۵ | N | چون خدا خواهد که پردهی کس درد | * | میلش اندر طعنهی پاکان برد |
۸۱۶ | Q | ور خدا خواهد که پوشد عیبِ کس | * | کم زند در عیبِ معیوبان نَفَس |
۸۱۶ | N | چون خدا خواهد که پوشد عیب کس | * | کم زند در عیب معیوبان نفس |
۸۱۷ | Q | چون خدا خواهد کهمان یاری کند | * | میلِ ما را جانبِ زاری کند |
۸۱۷ | N | چون خدا خواهد کهمان یاری کند | * | میل ما را جانب زاری کند |
۸۱۸ | Q | ای خُنُک چشمی که آن گریانِ اوست | * | وی همایون دل که آن برْیانِ اوست |
۸۱۸ | N | ای خنک چشمی که آن گریان اوست | * | وی همایون دل که آن بریان اوست |
۸۱۹ | Q | آخرِ هر گرْیه آخِر خندهایست | * | مردِ آخر بین مبارک بندهایست |
۸۱۹ | N | آخر هر گریه آخر خندهای است | * | مرد آخر بین مبارک بندهای است |
۸۲۰ | Q | هر کجا آبِ روان سبزه بود | * | هر کجا اشکی روان رحمت شود |
۸۲۰ | N | هر کجا آب روان سبزه بود | * | هر کجا اشک روان رحمت شود |
۸۲۱ | Q | باش چون دولاب نالان چشمتر | * | تا ز صَحْنِ جانْت بر رُوید خُضَر |
۸۲۱ | N | باش چون دولاب نالان چشم تر | * | تا ز صحن جانت بر روید خضر |
۸۲۲ | Q | اشک خواهی رحم کن بر اشکبار | * | رحم خواهی بر ضعیفان رحم آر |
۸۲۲ | N | اشک خواهی رحم کن بر اشک بار | * | رحم خواهی بر ضعیفان رحم آر |