block:2112
۳۷۸۸ | Q | زاهدی بُد در میانِ بادیه | * | در عبادت غرق چون عَبّادیه |
۳۷۸۸ | N | زاهدی بد در میان بادیه | * | در عبادت غرق چون عبادیه |
۳۷۸۹ | Q | حاجیان آن جا رسیدند از بلاد | * | دیدهشان بر زاهدِ خُشک اوفتاد |
۳۷۸۹ | N | حاجیان آن جا رسیدند از بلاد | * | دیدهشان بر زاهد خشک اوفتاد |
۳۷۹۰ | Q | جایِ زاهد خشک بود او تَرْمزاج | * | از سَمومِ بادیه بودش علاج |
۳۷۹۰ | N | جای زاهد خشک بود او تر مزاج | * | از سموم بادیه بودش علاج |
۳۷۹۱ | Q | حاجیان حیران شدند از وحدتش | * | و آن سلامت در میانِ آفتش |
۳۷۹۱ | N | حاجیان حیران شدند از وحدتش | * | و آن سلامت در میان آفتش |
۳۷۹۲ | Q | در نماز استاده بُد بر روی ریگ | * | ریگ کز تفَّش بجوشد آبِ دیگ |
۳۷۹۲ | N | در نماز استاده بد بر روی ریگ | * | ریگ کز تفش بجوشد آب دیگ |
۳۷۹۳ | Q | گفتیی سرمست در سبزه و گُلست | * | یا سواره بر بُراق و دُلدُلست |
۳۷۹۳ | N | گفتیی سر مست در سبزه و گل است | * | یا سواره بر براق و دلدل است |
۳۷۹۴ | Q | یا که پایش بر حریر و حُلّههاست | * | یا سَموم او را به از بادِ صَباست |
۳۷۹۴ | N | یا که پایش بر حریر و حلههاست | * | یا سموم او را به از باد صباست |
۳۷۹۵ | Q | پس بماندند آن جماعت با نیاز | * | تا شود درویش فارغ از نماز |
۳۷۹۵ | N | پس بماندند آن جماعت با نیاز | * | تا شود درویش فارغ از نماز |
۳۷۹۶ | Q | چون ز اِستغراق باز آمد فقیر | * | ز آن جماعت زندهای روشن ضمیر |
۳۷۹۶ | N | چون ز استغراق باز آمد فقیر | * | ز آن جماعت زندهای روشن ضمیر |
۳۷۹۷ | Q | دید کابش میچکید از دست و رُو | * | جامهاش تر بود از آثارِ وضُو |
۳۷۹۷ | N | دید کابش میچکید از دست و رو | * | جامهاش تر بود از آثار وضو |
۳۷۹۸ | Q | پس بپرسیدش که آبت از کجاست | * | دست را برداشت کز سوی سماست |
۳۷۹۸ | N | پس بپرسیدش که آبت از کجاست | * | دست را برداشت کز سوی شماست |
۳۷۹۹ | Q | گفت هر گاهی که خواهی میرسد | * | بی ز جاه و بی ز حَبْلٍ مِن مَسَد |
۳۷۹۹ | N | گفت هر گاهی که خواهی میرسد | * | بیز جاه و بیز حبل من مسد |
۳۸۰۰ | Q | مشکل ما حَل کن ای سلطانِ دین | * | تا ببخشد حالِ تو ما را یقین |
۳۸۰۰ | N | مشکل ما حل کن ای سلطان دین | * | تا ببخشد حال تو ما را یقین |
۳۸۰۱ | Q | وانُما سِرّی ز اسرارت بما | * | تا ببُرّیم از میان زنّارها |
۳۸۰۱ | N | وانما سری ز اسرارت به ما | * | تا ببریم از میان زنارها |
۳۸۰۲ | Q | چشم را بگشود سوی آسمان | * | که اجابت کن دعای حاجیان |
۳۸۰۲ | N | چشم را بگشود سوی آسمان | * | که اجابت کن دعای حاجیان |
۳۸۰۳ | Q | رزق جُویی را ز بالا خُوگرم | * | تو ز بالا بر گشودستی دَرَم |
۳۸۰۳ | N | رزق جویی را ز بالا خو گرم | * | تو ز بالا بر گشودستی درم |
۳۸۰۴ | Q | ای نموده تو مکان از لامکان | * | فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ کرده عیان |
۳۸۰۴ | N | ای نموده تو مکان از لامکان | * | فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ کرده عیان |
۳۸۰۵ | Q | در میانِ این مناجات ابرِ خَوش | * | زود پیدا شد چو پیلِ آبکَش |
۳۸۰۵ | N | در میان این مناجات ابر خوش | * | زود پیدا شد چو پیل آب کش |
۳۸۰۶ | Q | همچو آب از مَشک باریدن گرفت | * | در گَو و در غارها مَسْکَن گرفت |
۳۸۰۶ | N | همچو آب از مشک باریدن گرفت | * | در گو و در غارها مسکن گرفت |
۳۸۰۷ | Q | ابر میبارید چون مَشک اشکها | * | حاجیان جمله گشاده مشکها |
۳۸۰۷ | N | ابر میبارید چون مشک اشکها | * | حاجیان جمله گشاده مشکها |
۳۸۰۸ | Q | یک جماعت ز آن عجایب کارها | * | میبریدند از میان زنّارها |
۳۸۰۸ | N | یک جماعت ز آن عجایب کارها | * | میبریدند از میان زنارها |
۳۸۰۹ | Q | قوم دیگر را یقین در ازدیاد | * | زین عجب و اللَّهُ أَعْلَم بالرَّشاد |
۳۸۰۹ | N | قوم دیگر را یقین در ازدیاد | * | زین عجب و اللَّه أعلم بالرشاد |
۳۸۱۰ | Q | قومِ دیگر ناپذیرا تُرْش و خام | * | ناقصانِ سَرمدی تَمَّ الکلام |
۳۸۱۰ | N | قوم دیگر ناپذیرا ترش و خام | * | ناقصان سرمدی تم الکلام |