block:2111
۳۷۶۶ | Q | تُخمِ بطّی گر چه مرغِ خانهات | * | کرد زیر پَر چُو دایه تربیت |
۳۷۶۶ | N | تخم بطی گر چه مرغ خانهات | * | کرد زیر پر چو دایه تربیت |
۳۷۶۷ | Q | مادرِ تو بطِّّ آن دریا بُدست | * | دایهات خاکی بُد و خشکیپرست |
۳۷۶۷ | N | مادر تو بط آن دریا بدهست | * | دایهات خاکی بد و خشکی پرست |
۳۷۶۸ | Q | میلِ دریا که دلِ تو اندرست | * | آن طبیعت جانْت را از مادرست |
۳۷۶۸ | N | میل دریا که دل تو اندر است | * | آن طبیعت جانت را از مادر است |
۳۷۶۹ | Q | میلِ خشکی مر ترا زین دایه است | * | دایه را بگْذار کو بَدْرایه است |
۳۷۶۹ | N | میل خشکی مر ترا زین دایه است | * | دایه را بگذار کاو بد رایه است |
۳۷۷۰ | Q | دایه را بگْذار در خشک و بران | * | اندر آ در بحرِ معنی چون بطان |
۳۷۷۰ | N | دایه را بگذار در خشک و بران | * | اندر آن در بحر معنی چون بطان |
۳۷۷۱ | Q | گر ترا مادر بترساند ز آب | * | تو مترس و سوی دریا ران شتاب |
۳۷۷۱ | N | گر ترا مادر بترساند ز آب | * | تو مترس و سوی دریا ران شتاب |
۳۷۷۲ | Q | تو بطی بر خشک و بر تر زندهای | * | نی چو مرغِ خانه خانه کَنْدهای |
۳۷۷۲ | N | تو بطی بر خشک و بر تر زندهای | * | نی چو مرغ خانه خانه کندهای |
۳۷۷۳ | Q | تو ز کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ شهی | * | هم بخشکی هم بدریا پا نهی |
۳۷۷۳ | N | تو ز کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ شهی | * | هم به خشکی هم به دریا پا نهی |
۳۷۷۴ | Q | که حَمَلْناهُمْ عَلَی الْبَحْرِی بجان | * | از حَمَلْناهُمْ عَلَی الْبَر پیش ران |
۳۷۷۴ | N | که حملناهم علی البحری به جان | * | از حملناهم علی البر پیش ران |
۳۷۷۵ | Q | مر ملایک را سوی بَر راه نیست | * | جنسِ حیوان هم ز بحر آگاه نیست |
۳۷۷۵ | N | مر ملایک را سوی بر راه نیست | * | جنس حیوان هم ز بحر آگاه نیست |
۳۷۷۶ | Q | تو بتن حیوان بجانی از مَلَک | * | تا روی هم بر زمین هم بر فلک |
۳۷۷۶ | N | تو به تن حیوان به جانی از ملک | * | تا روی هم بر زمین هم بر فلک |
۳۷۷۷ | Q | تا بظاهر مِثْلُکُمْ باشد بشَر | * | با دلِ یُوحَی إِلیْهِ دیدهور |
۳۷۷۷ | N | تا به ظاهر مثلکم باشد بشر | * | با دل یوحی إلیه دیدهور* |
۳۷۷۸ | Q | قالبِ خاکی فتاده بر زمین | * | روحِ آن گردان بر این چرخِ برین |
۳۷۷۸ | N | قالب خاکی فتاده بر زمین | * | روح آن گردان بر این چرخ برین |
۳۷۷۹ | Q | ما همه مرغابیانیم ای غلام | * | بحر میداند زبانِ ما تمام |
۳۷۷۹ | N | ما همه مرغابیانیم ای غلام | * | بحر میداند زبان ما تمام |
۳۷۸۰ | Q | پس سلیمان بحر آمد ما چو طَیْر | * | در سلیمان تا ابد داریم سَیْر |
۳۷۸۰ | N | پس سلیمان بحر آمد ما چو طیر | * | در سلیمان تا ابد داریم سیر |
۳۷۸۱ | Q | با سلیمان پای در دریا بنه | * | تا چو داود آب سازد صد زرِه |
۳۷۸۱ | N | با سلیمان پای در دریا بنه | * | تا چو داود آب سازد صد زره |
۳۷۸۲ | Q | آن سلیمان پیشِ جمله حاضرست | * | لیک غیرت چشمبند و ساحرست |
۳۷۸۲ | N | آن سلیمان پیش جمله حاضر است | * | لیک غیرت چشم بند و ساحر است |
۳۷۸۳ | Q | تا ز جهل و خوابناکی و فضول | * | او بپیشِ ما و ما از وَیْ ملول |
۳۷۸۳ | N | تا ز جهل و خوابناکی و فضول | * | او به پیش ما و ما از وی ملول |
۳۷۸۴ | Q | تشنه را دردِ سر آرد بانگِ رعد | * | چون نداند کو کشاند ابرِ سَعْد |
۳۷۸۴ | N | تشنه را درد سر آرد بانگ رعد | * | چون نداند کاو کشاند ابر سعد |
۳۷۸۵ | Q | چشمِ او ماندست در جُویِ روان | * | بیخبر از ذوقِ آبِ آسمان |
۳۷۸۵ | N | چشم او مانده است در جوی روان | * | بیخبر از ذوق آب آسمان |
۳۷۸۶ | Q | مرکبِ همَّت سوی اسباب راند | * | از مُسبّب لاجرم محجوب ماند |
۳۷۸۶ | N | مرکب همت سوی اسباب راند | * | از مسبب لاجرم محجوب ماند |
۳۷۸۷ | Q | آنک بیند او مسبّب را عیان | * | کَیْ نهد دل بر سببهای جهان |
۳۷۸۷ | N | آن که بیند او مسبب را عیان | * | کی نهد دل بر سببهای جهان |