block:2104
۳۶۱۲ | Q | این بداند کانک اهلِ خاطرست | * | غایبِ آفاق او را حاضرست |
۳۶۱۲ | N | این بداند کان که اهل خاطر است | * | غایب آفاق او را حاضر است |
۳۶۱۳ | Q | پیشِ مریم حاضر آید در نظر | * | مادرِ یحیی که دُورست از بصَر |
۳۶۱۳ | N | پیش مریم حاضر آید در نظر | * | مادر یحیی که دور است از بصر |
۳۶۱۴ | Q | دیدهها بسته ببیند دوست را | * | چون مُشبَّک کرده باشد پوست را |
۳۶۱۴ | N | دیدهها بسته ببیند دوست را | * | چون مشبک کرده باشد پوست را |
۳۶۱۵ | Q | ور ندیدش نه از برون نه از اندرون | * | از حکایت گیر معنی ای زبون |
۳۶۱۵ | N | ور ندیدش نه از برون نز اندرون | * | از حکایت گیر معنی ای زبون |
۳۶۱۶ | Q | نی چنان کافسانهها بشْنیده بود | * | همچو شِین بر نقشِ آن چفسیده بود |
۳۶۱۶ | N | نه چنان کافسانهها بشنیده بود | * | همچو شین بر نقش آن چسبیده بود |
۳۶۱۷ | Q | تا همیگفت آن کلیله بیزبان | * | چون سخن نوشد ز دِمْنه بیبیان |
۳۶۱۷ | N | تا همیگفت آن کلیله بیزبان | * | چون سخن نوشد ز دمنه بیبیان |
۳۶۱۸ | Q | ور بدانستند لحنِ همدگر | * | فهمِ آن چون کرد بینطقی بشر |
۳۶۱۸ | N | ور بدانستند لحن همدگر | * | فهم آن چون کرد بینطقی بشر |
۳۶۱۹ | Q | در میانِ شیر و گاو آن دمنه چون | * | شد رسول و خواند بر هر دو فسون |
۳۶۱۹ | N | در میان شیر و گاو آن دمنه چون | * | شد رسول و خواند بر هر دو فسون |
۳۶۲۰ | Q | چون وزیرِ شیر شد گاوِ نبیل | * | چون ز عکسِ ماه ترسان گشت پیل |
۳۶۲۰ | N | چون وزیر شیر شد گاو نبیل | * | چون ز عکس ماه ترسان گشت پیل |
۳۶۲۱ | Q | این کلیله و دِمنه جمله افتراست | * | ورنه کَیْ با زاغ لَکْلَکْ را مِریست |
۳۶۲۱ | N | این کلیله و دمنه جمله افتری است | * | ور نه کی با زاغ لکلک را مری است |
۳۶۲۲ | Q | ای برادر قصَّه چون پیمانهایست | * | معنی اندر وَیْ مثالِ دانهایست |
۳۶۲۲ | N | ای برادر قصه چون پیمانهای است | * | معنی اندر وی مثال دانهای است |
۳۶۲۳ | Q | دانهٔ معنی بگیرد مردِ عقل | * | ننْگرد پیمانه را گر گشت نَقل |
۳۶۲۳ | N | دانهی معنی بگیرد مرد عقل | * | ننگرد پیمانه را گر گشت نقل |
۳۶۲۴ | Q | ماجرای بلبل و گُل گوش دار | * | گرچه گفتی نیست آنجا آشکار |
۳۶۲۴ | N | ماجرای بلبل و گل گوش دار | * | گر چه گفتی نیست آن جا آشکار |