block:2071
۲۷۷۱ | Q | آن یکی میرفت در مسجد درون | * | مردم از مسجد همیآمد برون |
۲۷۷۱ | N | آن یکی میرفت در مسجد درون | * | مردم از مسجد همیآمد برون |
۲۷۷۲ | Q | گفت پُرسان که جماعت را چه بود | * | که ز مسجد میبرون آیند زود |
۲۷۷۲ | N | گفت پرسان که جماعت را چه بود | * | که ز مسجد میبرون آیند زود |
۲۷۷۳ | Q | آن یکی گفتش که پیغامبر نماز | * | با جماعت کرد و فارغ شد ز راز |
۲۷۷۳ | N | آن یکی گفتش که پیغمبر نماز | * | با جماعت کرد و فارغ شد ز راز |
۲۷۷۴ | Q | تو کجا در میروی ای مردِ خام | * | چونک پیغامبر بدادست السّلام |
۲۷۷۴ | N | تو کجا در میروی ای مرد خام | * | چون که پیغمبر بداده ست السلام |
۲۷۷۵ | Q | گفت آه و دود از آن آه شد برون | * | آهِ او میداد از دل بوی خون |
۲۷۷۵ | N | گفت آه و دود از آن اه شد برون | * | آه او میداد از دل بوی خون |
۲۷۷۶ | Q | آن یکی از جمع گفتا بره آن آه را | * | وین نماز من ترا بادا عطا |
۲۷۷۶ | N | آن یکی از جمع گفت این آه را | * | تو به من ده و آن نماز من ترا |
۲۷۷۷ | Q | گفت دادم آه و پذْرفتم نماز | * | او ستد آن آه را با صد نیاز |
۲۷۷۷ | N | گفت دادم آه و پذرفتم نماز | * | او ستد آن آه را با صد نیاز |
۲۷۷۸ | Q | شب بخواب اندر بگفتش هاتفی | * | که خریدی آبِ حیوان و شَفا |
۲۷۷۸ | N | شب به خواب اندر بگفتش هاتفی | * | که خریدی آب حیوان و شفا |
۲۷۷۹ | Q | حُرمتِ این اختیار و این دُخول | * | شد نمازِ جملهٔ خلقان قبول |
۲۷۷۹ | N | حرمت این اختیار و این دخول | * | شد نماز جملهی خلقان قبول |