block:4126
| ۳۳۰۰ | N | همچو پیغمبر ز گفتن و ز نثار | * | توبه آرم روز من هفتاد بار |
| ۳۳۰۱ | N | لیک آن مستی شود توبه شکن | * | منسی است این مستی تن جامه کن |
| ۳۳۰۲ | N | حکمت اظهار تاریخ دراز | * | مستیی انداخت بر دانای راز |
| ۳۳۰۳ | N | راز پنهان را چنین طبل و علم | * | آب جوشان گشته از جف القلم |
| ۳۳۰۴ | N | رحمت بیحد روانه هر زمان | * | خفتهاید از درک آن ای مردمان |
| ۳۳۰۵ | N | جامهی خفته خورد از جوی آب | * | خفته اندر خواب جویای سراب |
| ۳۳۰۶ | N | میدود کانجای بوی آب هست | * | زین تفکر راه را بر خویش بست |
| ۳۳۰۷ | N | ز انکه آن جا گفت ز ینجا دور شد | * | بر خیالی از حقی مهجور شد |
| ۳۳۰۸ | N | دور بینانند و بس خفته روان | * | رحمتی آریدشان ای رهروان |
| ۳۳۰۹ | N | من ندیدم تشنگی خواب آورد | * | خواب آرد تشنگی بیخرد |
| ۳۳۱۰ | N | خود خرد آن است کاو از حق چرید | * | نه خرد کان را عطارد آورید |