vol.4

Qūniyah Nicholson both

block:4026

دلداری کردن و نواختن سلیمان علیه‌السّلام مر آن رسولان را و دفع وحشت و آزار از دل ایشان و عذر قبول ناکردن هدیه شرح کردن با ایشان
۶۵۳Qای رسولان می‌فرستمتان رسول * ردِّ من بهتر شما را از قبول
۶۵۳Nای رسولان می‌فرستمتان رسول * رد من بهتر شما را از قبول
۶۵۴Qپیشِ بلقیس آنچ دیدیت از عجَب * باز گویید از بیابانِ ذهَب
۶۵۴Nپیش بلقیس آن چه دیدید از عجب * باز گویید از بیابان ذهب
۶۵۵Qتا بداند که بزَر طامع نه‌ایم * ما زَرْ از زَرّ آفرین آورده‌ایم
۶۵۵Nتا بداند که به زر طامع نه‌ایم * ما زر از زر آفرین آورده‌ایم
۶۵۶Qآنک گر خواهد همه خاکِ زمین * سر بسر زر گردد و دُرِّ ثمین
۶۵۶Nآن که گر خواهد همه خاک زمین * سر به سر زر گردد و در ثمین
۶۵۷Qحق برای آن کند ای زَرْگُزین * روزِ مَحْشَر این زمین را نُقره‌گین
۶۵۷Nحق برای آن کند ای زر گزین * روز محشر این زمین را نقره‌گین
۶۵۸Qفارغیم از زر که ما بس پُر فَنیم * خاکیان را سر بسر زرّین کُنیم
۶۵۸Nفارغیم از زر که ما بس پر فنیم * خاکیان را سر به سر زرین کنیم
۶۵۹Qاز شما کَیْ کدیه‌ٔ زر می‌کنیم * ما شما را کیمیاگر می‌کنیم
۶۵۹Nاز شما کی کدیه‌ی زر می‌کنیم * ما شما را کیمیاگر می‌کنیم
۶۶۰Qترکِ آن گیرید گر مُلکِ سَباست * که برونِ آب و گِل بس مُلکهاست
۶۶۰Nترک آن گیرید گر ملک سباست * که برون آب و گل بس ملکهاست
۶۶۱Qتخته‌بندست آنک تختش خوانده‌ای * صدر پنداری و بر دَر مانده‌ای
۶۶۱Nتخته بند است آن که تختش خوانده‌ای * صدر پنداری و بر در مانده‌ای
۶۶۲Qپادشاهی نیستت بر ریشِ خود * پادشاهی چون کنی بر نیک و بَد
۶۶۲Nپادشاهی نیستت بر ریش خود * پادشاهی چون کنی بر نیک و بد
۶۶۳Qبی‌مرادِ تو شود ریشت سپید * شرم دار از ریشِ خود ای کژّ اُمید
۶۶۳Nبی‌مراد تو شود ریشت سپید * شرم دار از ریش خود ای کژ امید
۶۶۴Qمالکُ ٱلْمُلک است هر کِش سر نهد * بی‌جهانِ خاک صد مُلکش دهد
۶۶۴Nمالک الملک است هر کش سر نهد * بی‌جهان خاک صد ملکش دهد
۶۶۵Qلیک ذوقِ سجده‌ای پیشِ خدا * خوشتر آید از دو صد دولت ترا
۶۶۵Nلیک ذوق سجده‌ای پیش خدا * خوشتر آید از دو صد دولت ترا
۶۶۶Qپس بنالی که نخواهم مُلکها * ملکِ آن سجده مُسلَّم کن مرا
۶۶۶Nپس بنالی که نخواهم ملکها * ملک آن سجده مسلم کن مرا
۶۶۷Qپادشاهانِ جهان از بَدْرَگی * بُو نبردند از شراب بندگی
۶۶۷Nپادشاهان جهان از بد رگی * بو نبردند از شراب بندگی
۶۶۸Qورنه ادْهَم‌وار سَرْ گردان و دنگ * ملک را بر هم زدندی بی‌درنگ
۶۶۸Nور نه ادهم‌وار سر گردان و دنگ * ملک را بر هم زدندی بی‌درنگ
۶۶۹Qلیک حق بهرِ ثباتِ این جهان * مُهرشان بنْهاد بر چشم و دهان
۶۶۹Nلیک حق بهر ثبات این جهان * مهرشان بنهاد بر چشم و دهان
۶۷۰Qتا شود شیرین بر ایشان تخت و تاج * که ستانیم از جهانداران خراج
۶۷۰Nتا شود شیرین بر ایشان تخت و تاج * که ستانیم از جهان داران خراج
۶۷۱Qاز خراج ار جمع آری زر چو ریگ * آخِر آن از تو بماند مُرْدَه‌ریگ
۶۷۱Nاز خراج ار جمع آری زر چو ریگ * آخر آن از تو بماند مرده ریگ
۶۷۲Qهمرهِ جانت نگردد مُلک و زر * زر بِدِه سُرمه ستان بهرِ نظر
۶۷۲Nهمره جانت نگردد ملک و زر * زر بده سرمه ستان بهر نظر
۶۷۳Qتا ببینی کین جهان چاهیست تنگ * یُوسُفانه آن رسن آری بچنگ
۶۷۳Nتا ببینی کاین جهان چاهی است تنگ * یوسفانه آن رسن آری به چنگ
۶۷۴Qتا بگوید چون ز چاه آیی ببام * جان که یا بُشْرای هذا لِی غُلام
۶۷۴Nتا بگوید چون ز چاه آیی به بام * جان که یا بشرای هذا لی غلام
۶۷۵Qهست در چاه انعکاساتِ نظَر * کمترین آنک نماید سنگ زَر
۶۷۵Nهست در چاه انعکاسات نظر * کمترین آن که نماید سنگ زر
۶۷۶Qوقتِ بازی کودکان را ز اِختلال * می‌نماید آن خَزَفها زرّ و مال
۶۷۶Nوقت بازی کودکان را ز اختلال * می‌نماید آن خزفها زر و مال
۶۷۷Qعارفانش کیمیاگر گشته‌اند * تا که شد کانها برِ ایشان نژند
۶۷۷Nعارفانش کیمیاگر گشته‌اند * تا که شد کانها بر ایشان نژند