vol.1

Qūniyah Nicholson both

block:1031

منازعت امرا در ولی عهدی
۶۹۶Qیک امیری زان امیران پیش رفت * پیشِ آن قومِ وفااندیش رفت
۶۹۶Nیک امیری ز آن امیران پیش رفت * پیش آن قوم وفا اندیش رفت
۶۹۷Qگفت اینک نایبِ آن مرد من * نایبِ عیسی منم اندر زمن
۶۹۷Nگفت اینک نایب آن مرد من * نایب عیسی منم اندر زمن
۶۹۸Qاینک این طومار برهانِ منست * کین نیابت بعد ازو آنِ منست
۶۹۸Nاینک این طومار برهان من است * کاین نیابت بعد از او آن من است
۶۹۹Qآن امیرِ دیگر آمد از کمین * دعویِ او در خلافت بُد همین
۶۹۹Nآن امیر دیگر آمد از کمین * دعوی او در خلافت بد همین
۷۰۰Qاز بغل او نیز طوماری نمود * تا بر آمد هر دو را خشمِ جهود
۷۰۰Nاز بغل او نیز طوماری نمود * تا بر آمد هر دو را خشم جهود
۷۰۱Qآن امیرانِ دگر یک یک قطار * بر کشیده تیغهای آبدار
۷۰۱Nآن امیران دگر یک یک قطار * بر کشیده تیغهای آب دار
۷۰۲Qهر یکی را تیغ و طوماری بدست * درهم افتادند چون پیلانِ مست
۷۰۲Nهر یکی را تیغ و طوماری به دست * درهم‌افتادند چون پیلان مست
۷۰۳Qصد هزاران مردِ ترسا کُشته شد * تا ز سَرهای بُریده پُشته شد
۷۰۳Nصد هزاران مرد ترسا کشته شد * تا ز سرهای بریده پشته شد
۷۰۴Qخون روان شد همچو سیل از چپّ و راست * کوه کوه اندر هوا زین گَرد خاست
۷۰۴Nخون روان شد همچو سیل از چپ و راست * کوه کوه اندر هوا زین گرد خاست
۷۰۵Qتخمهای فتنه‌ها کو کِشته بود * آفتِ سَرهای ایشان گشته بود
۷۰۵Nتخمهای فتنه‌ها کاو کشته بود * آفت سرهای ایشان گشته بود
۷۰۶Qجَوْزها بشْکست و آن کان مغز داشت * بعدِ کُشتن روحِ پاکِ نغز داشت
۷۰۶Nجوزها بشکست و آن کان مغز داشت * بعد کشتن روح پاک نغز داشت
۷۰۷Qکُشتن و مردن که بر نقشِ تنست * چون انار و سیب را بشکستنست
۷۰۷Nکشتن و مردن که بر نقش تن است * چون انار و سیب را بشکستن است
۷۰۸Qآنچ شیرینست او شد ناردانگ * وآنک پوسیده‌ست نبْود غیرِ بانگ
۷۰۸Nآن چه شیرین است او شد ناردانگ * و آن که پوسیده ست نبود غیر بانگ
۷۰۹Qآنچ با معنیست خود پیدا شود * وانچ پوسیده‌ست او رسوا شود
۷۰۹Nآن چه با معنی است خود پیدا شود * و آن چه پوسیده ست او رسوا شود
۷۱۰Qرَو به معنی کوش ای صورت پَرست * زانک معنی بر تنِ صورت پَرَست
۷۱۰Nرو به معنی کوش ای صورت پرست * ز آن که معنی بر تن صورت پر است
۷۱۱Qهمنشینِ اهلِ معنی باش تا * هم عطا یابی و هم باشی فَتَی
۷۱۱Nهمنشین اهل معنی باش تا * هم عطا یابی و هم باشی فتا
۷۱۲Qجانِ بی‌معنیِ درین تن بی‌خلاف * هست همچون تیغِ چوبین در غلاف
۷۱۲Nجان بی‌معنی در این تن بی‌خلاف * هست همچون تیغ چوبین در غلاف
۷۱۳Qتا غلاف اندر بود با قیمتست * چون برون شد سوختن را آلتست
۷۱۳Nتا غلاف اندر بود با قیمت است * چون برون شد سوختن را آلت است
۷۱۴Qتیغِ چوبین را مبَر در کارزار * بنگر اوَّل تا نگردد کار زار
۷۱۴Nتیغ چوبین را مبر در کارزار * بنگر اول تا نگردد کار زار
۷۱۵Qگر بود چوبین بَِرو دیگر طلب * ور بود الماس پیش آ با طَرب
۷۱۵Nگر بود چوبین برو دیگر طلب * ور بود الماس پیش آ با طرب
۷۱۶Qتیغ در زرّادخانهٔ اولیاست * دیدنِ ایشان شما را کیمیاست
۷۱۶Nتیغ در زرادخانه‌ی اولیاست * دیدن ایشان شما را کیمیاست
۷۱۷Qجمله دانایان همین گفته همین * هست دانا رَحْمَةً لِلْعالَمِین
۷۱۷Nجمله دانایان همین گفته همین * هست دانا رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ
۷۱۸Qگر اناری می‌خری خندان بخَر * تا دهد خنده ز دانهٔ او خَبر
۷۱۸Nگر اناری می‌خری خندان بخر * تا دهد خنده ز دانه‌ی او خبر
۷۱۹Qای مبارک خنده‌اش کو از دهان * می‌نماید دل چو دُرّ از دُرْجِ جان
۷۱۹Nای مبارک خنده‌اش کاو از دهان * می‌نماید دل چو در از درج جان
۷۲۰Qنامبارک خندهٔ آن لاله بود * کز دهانِ او سیاهی دل نمود
۷۲۰Nنامبارک خنده‌ی آن لاله بود * کز دهان او سیاهی دل نمود
۷۲۱Qنارِ خندان باغ را خندان کند * صحبتِ مردانَت از مردان کند
۷۲۱Nنار خندان باغ را خندان کند * صحبت مردانت از مردان کند
۷۲۲Qگر تو سنگِ صَخره و مَرمر شوی * چون بصاحب‌دل رسی گوهر شوی
۷۲۲Nگر تو سنگ صخره و مرمر شوی * چون به صاحب دل رسی گوهر شوی
۷۲۳Qمِهِر پاکان در میانِ جان نشان * دل مده اَلّا بِمهرِ دلخوشان
۷۲۳Nمهر پاکان در میان جان نشان * دل مده الا به مهر دل خوشان
۷۲۴Qکوی نومیدی مرَوْ امیدهاست * سوی تاریکی مرَوْ خورشیدهاست
۷۲۴Nکوی نومیدی مرو امیدهاست * سوی تاریکی مرو خورشیدهاست
۷۲۵Qدل ترا در کوی اهلِ دل کَشد * تن ترا در حبسِ آب و گِل کَشد
۷۲۵Nدل ترا در کوی اهل دل کشد * تن ترا در حبس آب و گل کشد
۷۲۶Qهین غذای دل بدِه از هم‌دلی * رَو بجُو اقبال را از مُقبِلی
۷۲۶Nهین غذای دل بده از هم دلی * رو بجو اقبال را از مقبلی