vol.3

Qūniyah Nicholson both

block:3213

title of 3213
۴۴۲۱Nخاک گوید خاک تن را باز گرد * ترک جان کن سوی ما آ همچو گرد
۴۴۲۲Nجنس مایی پیش ما اولیتری * به که ز آن تن وارهی و ز آن تری
۴۴۲۳Nگوید آری لیک من پا بسته‌ام * گر چه همچون تو ز هجران خسته‌ام
۴۴۲۴Nتری تن را بجویند آبها * کای تری باز آ ز غربت سوی ما
۴۴۲۵Nگرمی تن را همی‌خواند اثیر * که ز ناری راه اصل خویش گیر
۴۴۲۶Nهست هفتاد و دو علت در بدن * از کششهای عناصر بی‌رسن
۴۴۲۷Nعلت آید تا بدن را بسکلد * تا عناصر همدگر را واهلد
۴۴۲۸Nچار مرغند این عناصر بسته پا * مرگ و رنجوری و علت پا گشا
۴۴۲۹Nپایشان از همدگر چون باز کرد * مرغ هر عنصر یقین پرواز کرد
۴۴۳۰Nجذبه‌ی این اصلها و فرعها * هر دمی رنجی نهد در جسم ما
۴۴۳۱Nتا که این ترکیبها را بر درد * مرغ هر جزوی به اصل خود پرد
۴۴۳۲Nحکمت حق مانع آید زین عجل * جمعشان دارد به صحت تا اجل
۴۴۳۳Nگوید ای اجزا اجل مشهود نیست * پر زدن پیش از اجلتان سود نیست
۴۴۳۴Nچون که هر جزوی بجوید ارتفاق * چون بود جان غریب اندر فراق