block:3209
۴۳۲۱ | N | باز گو کان پاک باز شیر مرد | * | اندر آن مسجد چه بنمودش چه کرد |
۴۳۲۲ | N | خفت در مسجد خود او را خواب کو | * | مرد غرقه گشته چون خسبد به جو |
۴۳۲۳ | N | خواب مرغ و ماهیان باشد همی | * | عاشقان را زیر غرقاب غمی |
۴۳۲۴ | N | نیم شب آواز با هولی رسید | * | کایم آیم بر سرت ای مستفید |
۴۳۲۵ | N | پنج کرت این چنین آواز سخت | * | میرسید و دل همیشد لخت لخت |