block:3208
۴۲۹۲ | N | آن که فرمودست او اندر خطاب | * | کره و مادر همیخوردند آب |
۴۲۹۳ | N | میشخولیدند هر دم آن نفر | * | بهر اسبان که هلا هین آب خور |
۴۲۹۴ | N | آن شخولیدن به کره میرسید | * | سر همیبرداشت و از خور میرمید |
۴۲۹۵ | N | مادرش پرسید کای کره چرا | * | میرمی هر ساعتی زین استقا |
۴۲۹۶ | N | گفت کره میشخولند این گروه | * | ز اتفاق بانگشان دارم شکوه |
۴۲۹۷ | N | پس دلم میلرزد از جا میرود | * | ز اتفاق نعره خوفم میرسد |
۴۲۹۸ | N | گفت مادر تا جهان بودهست از این | * | کار افزایان بدند اندر زمین |
۴۲۹۹ | N | هین تو کار خویش کن ای ارجمند | * | زود کایشان ریش خود بر میکنند |
۴۳۰۰ | N | وقت تنگ و میرود آب فراخ | * | پیش از آن کز هجر گردی شاخ شاخ |
۴۳۰۱ | N | شهره کاریزی است پر آب حیات | * | آب کش تا بر دمد از تو نبات |
۴۳۰۲ | N | آب خضر از جوی نطق اولیا | * | میخوریم ای تشنهی غافل بیا |
۴۳۰۳ | N | گر نبینی آب کورانه به فن | * | سوی جو آور سبو در جوی زن |
۴۳۰۴ | N | چون شنیدی کاندر این جو آب هست | * | کور را تقلید باید کار بست |
۴۳۰۵ | N | جو فرو بر مشک آب اندیش را | * | تا گران بینی تو مشک خویش را |
۴۳۰۶ | N | چون گران دیدی شوی تو مستدل | * | رست از تقلید خشک آن گاه دل |
۴۳۰۷ | N | گر نبیند کور آب جو عیان | * | لیک داند چون سبو بیند گران |
۴۳۰۸ | N | که ز جو اندر سبو آبی برفت | * | کاین سبک بود و گران شد ز آب و زفت |
۴۳۰۹ | N | ز انکه هر بادی مرا درمیربود | * | باد مینربایدم ثقلم فزود |
۴۳۱۰ | N | مر سفیهان را رباید هر هوا | * | ز انکه نبودشان گرانی قوی |
۴۳۱۱ | N | کشتی بیلنگر آمد مرد شر | * | که ز باد کژ نیابد او حذر |
۴۳۱۲ | N | لنگر عقل است عاقل را امان | * | لنگری دریوزه کن از عاقلان |
۴۳۱۳ | N | او مددهای خرد چون در ربود | * | از خزینهی در آن دریای جود |
۴۳۱۴ | N | زین چنین امداد دل پر فن شود | * | بجهد از دل چشم هم روشن شود |
۴۳۱۵ | N | ز انکه نور از دل بر این دیده نشست | * | تا چو دل شد دیدهی تو عاطل است |
۴۳۱۶ | N | دل چو بر انوار عقلی نیز زد | * | ز آن نصیبی هم به دو دیده دهد |
۴۳۱۷ | N | پس بدان کآب مبارک ز آسمان | * | وحی دلها باشد و صدق بیان |
۴۳۱۸ | N | ما چو آن کره هم آب جو خوریم | * | سوی آن وسواس طاعن ننگریم |
۴۳۱۹ | N | پی رو پیغمبرانی ره سپر | * | طعنهی خلقان همه بادی شمر |
۴۳۲۰ | N | آن خداوندان که ره طی کردهاند | * | گوش با بانگ سگان کی کردهاند |