block:3200
۴۲۰۳ | N | آن ستی گوید و را که پیش از این | * | من چو تو بودم ز اجزای زمین |
۴۲۰۴ | N | چون بنوشیدم جهاد آذری | * | پس پذیرا گشتم و اندر خوری |
۴۲۰۵ | N | مدتی جوشیدهام اندر زمن | * | مدتی دیگر درون دیگ تن |
۴۲۰۶ | N | زین دو جوشش قوت حسها شدم | * | روح گشتم پس ترا استا شدم |
۴۲۰۷ | N | در جمادی گفتمی ز آن میدوی | * | تا شوی علم و صفات معنوی |
۴۲۰۸ | N | چون شدی تو روح پس بار دگر | * | جوش دیگر کن ز حیوانی گذر |
۴۲۰۹ | N | از خدا میخواه تا زین نکتهها | * | در نلغزی و رسی در منتها |
۴۲۱۰ | N | ز انکه از قرآن بسی گمره شدند | * | ز آن رسن قومی درون چه شدند |
۴۲۱۱ | N | مر رسن را نیست جرمی ای عنود | * | چون ترا سودای سربالا نبود |