vol.3

Qūniyah Nicholson both

block:3192

جواب گفتن عاشق عاذلان را
۳۹۴۶Qگفت او ای ناصحان من بی‌ندم * از جهانِ زندگی سیر آمدم
۳۹۴۶Nگفت او ای ناصحان من بی‌ندم * از جهان زندگی سیر آمدم
۳۹۴۷Qمَنْبَلی‌ام زخم‌جُو و زخم‌خواه * عافیت کم جُوی از مَنْبَل براه
۳۹۴۷Nمنبلی‌ام زخم جو و زخم خواه * عافیت کم جوی از منبل به راه
۳۹۴۸Qمنبلی نی کو بود خود برگ‌جُو * منبلی‌ام لااُبالی مرگ‌جُو
۳۹۴۸Nمنبلی نی کاو بود خود برگ جو * منبلی‌ام لاابالی مرگ جو
۳۹۴۹Qمنبلی نی کو بکف پول آورد * منبلی چُستی کزین پُل بگْذرد
۳۹۴۹Nمنبلی نی کاو به کف پول آورد * منبلی چستی کز این پل بگذرد
۳۹۵۰Qآن نه کو بر هر دکانی بر زند * بل جهد از کُوْن و کانی بر زند
۳۹۵۰Nآن نه کاو بر هر دکانی بر زند * بل جهد از کون و کانی بر زند
۳۹۵۱Qمرگ شیرین گشت و نَقْلم زین سرا * چون قفس هِشتن پریدن مرغ را
۳۹۵۱Nمرگ شیرین گشت و نقلم زین سرا * چون قفس هشتن پریدن مرغ را
۳۹۵۲Qآن قفس که هست عینِ باغْ دَر * مرغ می‌بیند گلستان و شجَرْ
۳۹۵۲Nآن قفس که هست عین باغ در * مرغ می‌بیند گلستان و شجر
۳۹۵۳Qجَوْقِ مرغان از برون گِرْدِ قفَص * خوش همی‌خوانند ز آزادی قِصَص
۳۹۵۳Nجوق مرغان از برون گرد قفص * خوش همی‌خوانند ز آزادی قصص
۳۹۵۴Qمرغ را اندر قفص ز آن سبزه‌زار * نه خورِش ماندست و نه صبر و قرار
۳۹۵۴Nمرغ را اندر قفس ز آن سبزه‌زار * نه خورش مانده است و نه صبر و قرار
۳۹۵۵Qسر ز هر سوراخ بیرون می‌کُنْد * تا بود کین بند از پا بر کَنَد
۳۹۵۵Nسر ز هر سوراخ بیرون می‌کند * تا بود کاین بند از پا بر کند
۳۹۵۶Qچون دل و جانش چنین بیرون بود * آن قفَص را در گشایی چون بود
۳۹۵۶Nچون دل و جانش چنین بیرون بود * آن قفس را در گشایی چون بود
۳۹۵۷Qنه چنان مرغِ قفص در اندُهان * گِرْد بر گِرْدش بحلقه گُربگان
۳۹۵۷Nنه چنان مرغ قفس در اندهان * گرد بر گردش به حلقه گربگان
۳۹۵۸Qکَی بود او را درین خوف و حزن * آرزوی از قَفَص بیرون شدن
۳۹۵۸Nکی بود او را در این خوف و حزن * آرزوی از قفس بیرون شدن
۳۹۵۹Qاو همی‌خواهد کزین ناخوش حَصَص * صد قَفص باشد بگِرْدِ این قَفص
۳۹۵۹Nاو همی‌خواهد کز این ناخوش حصص * صد قفس باشد به گرد این قفص