vol.3

Qūniyah Nicholson both

block:3185

رو نهادن آن بندهٔ عاشق سوی بخارا
۳۸۶۰Qرُو نهاد آن عاشقِ خونابه‌ریز * دل طپان سوی بخارا گرم و تیز
۳۸۶۰Nرو نهاد آن عاشق خونابه‌ریز * دل طپان سوی بخارا گرم و تیز
۳۸۶۱Qریگِ آمون پیشِ او همچون حریر * آبِ جیحون پیشِ او چون آبگیر
۳۸۶۱Nریگ آمون پیش او همچون حریر * آب جیحون پیش او چون آب گیر
۳۸۶۲Qآن بیابان پیشِ او چون گُلْستان * می‌فتاد از خنده او چون گُل‌ْسِتان
۳۸۶۲Nآن بیابان پیش او چون گلستان * می‌فتاد از خنده او چون گل‌ستان
۳۸۶۳Qدر سمرقندست قند امّا لبش * از بخارا یافت و آن شد مَذْهَبش
۳۸۶۳Nدر سمرقند است قند اما لبش * از بخارا یافت و آن شد مذهبش
۳۸۶۴Qای بخارا عقل‌افزا بوده‌ای * لیکن از من عقل و دین برْبوده‌ای
۳۸۶۴Nای بخارا عقل افزا بوده‌ای * لیکن از من عقل و دین بربوده‌ای
۳۸۶۵Qبَدْر می‌جویم از آنم چون هلال * صَدْر می‌جویم درین صفِّ نِعال
۳۸۶۵Nبدر می‌جویم از آنم چون هلال * صدر می‌جویم در این صف نعال
۳۸۶۶Qچون سوادِ آن بخارا را بدید * در سوادِ غم بیاضی شد پدید
۳۸۶۶Nچون سواد آن بخارا را بدید * در سواد غم بیاضی شد پدید
۳۸۶۷Qساعتی افتاد بیهوش و دراز * عقلِ او پَرّید در بُستانِ راز
۳۸۶۷Nساعتی افتاد بی‌هوش و دراز * عقل او پرید در بستان راز
۳۸۶۸Qبر سر و رُویش گُلابی می‌زدند * از گلابِ عشقِ او غافل بُدند
۳۸۶۸Nبر سر و رویش گلابی می‌زدند * از گلاب عشق او غافل بدند
۳۸۶۹Qاو گلستانی نهانی دیده بود * غارتِ عشقش ز خود ببْریده بود
۳۸۶۹Nاو گلستانی نهانی دیده بود * غارت عشقش ز خود ببریده بود
۳۸۷۰Qتو فسرده در خورِ این دَم نه‌ای * با شَکَر مقرون نه‌ای گرچه نَیی
۳۸۷۰Nتو فسرده در خور این دم نه‌ای * با شکر مقرون نه‌ای گر چه نی‌ای
۳۸۷۱Qرختِ عقلت با تُوَست و عاقلی * کز جُنُوداً لَمْ تَرَوْهَا غافلی
۳۸۷۱Nرخت عقلت با تو است و عاقلی * کز جُنُوداً لَمْ تَرَوْها غافلی