block:3167
۳۴۹۴ | Q | آن یکی یاری پَیَمبر را بگفت | * | که منم در بَیعها با غَبْن جُفت |
۳۴۹۴ | N | آن یکی یاری پیمبر را بگفت | * | که منم در بیعها با غبن جفت |
۳۴۹۵ | Q | مَکرِ هر کس کو فرو شد یا خرد | * | همچو سِحرست و ز راهم میبرد |
۳۴۹۵ | N | مکر هر کس کاو فرو شد یا خرد | * | همچو سحر است و ز راهم میبرد |
۳۴۹۶ | Q | گفت در بیعی که ترسی از غِرار | * | شرط کُن سه روز خود را اختیار |
۳۴۹۶ | N | گفت در بیعی که ترسی از غرار | * | شرط کن سه روز خود را اختیار |
۳۴۹۷ | Q | که تأنّی هست از رحمان یقین | * | هست تعجیلت ز شَیْطانِ لعین |
۳۴۹۷ | N | که تانی هست از رحمان یقین | * | هست تعجیلت ز شیطان لعین |
۳۴۹۸ | Q | پیشِ سگ چون لقمهٔ نان افکنی | * | بُو کند آنگه خورد ای مُعْتَنی |
۳۴۹۸ | N | پیش سگ چون لقمهی نان افکنی | * | بو کند آن گه خورد ای معتنی |
۳۴۹۹ | Q | او ببینی بُو کند ما با خِرَد | * | هم ببوییمش بعَقْلِ مُنْتَقَد |
۳۴۹۹ | N | او ببینی بو کند ما با خرد | * | هم ببوییمش به عقل منتقد |
۳۵۰۰ | Q | با تأنّی گشت موجود از خدا | * | تا بشَس روز این زمین و چرخها |
۳۵۰۰ | N | با تانی گشت موجود از خدا | * | تا به شش روز این زمین و چرخها |
۳۵۰۱ | Q | ورنه قادر بود کو کُنْ فَیَکُونُ | * | صد زمین و چرخ آوردی برون |
۳۵۰۱ | N | ور نه قادر بود کز کُنْ فَیَکُونُ | * | صد زمین و چرخ آوردی برون |
۳۵۰۲ | Q | آدمی را اندک اندک آن هُمام | * | تا چهل سالش کند مَردِ تمام |
۳۵۰۲ | N | آدمی را اندک اندک آن همام | * | تا چهل سالش کند مرد تمام |
۳۵۰۳ | Q | گرچه قادر بود کاندر یکنَفَس | * | از عدم پَرّان کند پنجاه کَسْ |
۳۵۰۳ | N | گر چه قادر بود کاندر یک نفس | * | از عدم پران کند پنجاه کس |
۳۵۰۴ | Q | عیسی قادر بود کو از یک دُعا | * | بیتوقُّف بر جهاند مُرده را |
۳۵۰۴ | N | عیسی قادر بود کاو از یک دعا | * | بیتوقف بر جهاند مرده را |
۳۵۰۵ | Q | خالقِ عیسی بنتْواند که او | * | بیتوقُّف مَردُم آرد تُو بتُو |
۳۵۰۵ | N | خالق عیسی بنتواند که او | * | بیتوقف مردم آرد تو به تو |
۳۵۰۶ | Q | این تأنّی از پی تعلیمِ تُست | * | که طلب آهسته باید بیسُکُست |
۳۵۰۶ | N | این تانی از پی تعلیم تست | * | که طلب آهسته باید بیسکست |
۳۵۰۷ | Q | جُو یکی کوچک که دایم میرود | * | نه نَجِس گردد نه گنده میشود |
۳۵۰۷ | N | جو یکی کوچک که دایم میرود | * | نه نجس گردد نه گنده میشود |
۳۵۰۸ | Q | زین تأنّی زاید اقبال و سُرور | * | این تأنّی بیضه دولت چون طیُور |
۳۵۰۸ | N | زین تأنی زاید اقبال و سرور | * | این تأنی بیضه دولت چون طیور |
۳۵۰۹ | Q | مرغ کَیْ ماند به بیضه ای عَنید | * | گرچه از بیضه همیآید پَدید |
۳۵۰۹ | N | مرغ کی ماند به بیضه ای عنید | * | گر چه از بیضه همیآید پدید |
۳۵۱۰ | Q | باش تا اجزای تو چون بَیْضهها | * | مرغها زایند اندر انتِهَا |
۳۵۱۰ | N | باش تا اجزای تو چون بیضهها | * | مرغها زایند اندر انتها |
۳۵۱۱ | Q | بیضهٔ مار ارچه ماند در شَبَهْ | * | بیضهٔ گُنْجِشک را دُورست رَه |
۳۵۱۱ | N | بیضهی مار ار چه ماند در شبه | * | بیضهی گنجشک را دور است ره |
۳۵۱۲ | Q | دانهٔ آبی بدانهٔ سیب نیز | * | گرچه ماند فرقها دان ای عزیز |
۳۵۱۲ | N | دانهی آبی به دانهی سیب نیز | * | گر چه ماند فرقها دان ای عزیز |
۳۵۱۳ | Q | برگها هم رنگ باشد در نظر | * | میوهها هر یک بود نوعی دگر |
۳۵۱۳ | N | برگها هم رنگ باشد در نظر | * | میوهها هر یک بود نوعی دگر |
۳۵۱۴ | Q | برگهای جسمها مانندهاند | * | لیک هر جانی برَیْعی زندهاند |
۳۵۱۴ | N | برگهای جسمها مانندهاند | * | لیک هر جانی به ریعی زندهاند |
۳۵۱۵ | Q | خلق در بازار یکسان میروند | * | آن یکی در ذوق و دیگر دردمند |
۳۵۱۵ | N | خلق در بازار یکسان میروند | * | آن یکی در ذوق و دیگر دردمند |
۳۵۱۶ | Q | همچنان در مرگ یکسان میرویم | * | نیم در خُسْران و نیمی خُسْرَویم |
۳۵۱۶ | N | همچنان در مرگ یکسان میرویم | * | نیم در خسران و نیمی خسرویم |