block:3163
۳۳۹۰ | Q | گفت بخشیدم بدو ایمان نَعَم | * | ور تو خواهی این زمان زندهش کنم |
۳۳۹۰ | N | گفت بخشیدم بدو ایمان نعم | * | ور تو خواهی این زمان زندهش کنم |
۳۳۹۱ | Q | بلک جملهٔ مردگانِ خاک را | * | این زمان زنده کنم بهرِ ترا |
۳۳۹۱ | N | بلکه جملهی مردگان خاک را | * | این زمان زنده کنم بهر ترا |
۳۳۹۲ | Q | گفت موسی این جهانِ مردنست | * | آن جهان انگیز کانجا روشنست |
۳۳۹۲ | N | گفت موسی این جهان مردن است | * | آن جهان انگیز کانجا روشن است |
۳۳۹۳ | Q | این فناجا چون جهانِ بُودْ نیست | * | بازگشتِ عاریت بس سود نیست |
۳۳۹۳ | N | این فنا جا چون جهان بود نیست | * | باز گشت عاریت بس سود نیست |
۳۳۹۴ | Q | رحمتی افشان بر ایشان هم کنون | * | در نهان خانهٔ لَدَیْنا مُحْضَرُونَ |
۳۳۹۴ | N | رحمتی افشان بر ایشان هم کنون | * | در نهان خانهی لَدَیْنا مُحْضَرُونَ |
۳۳۹۵ | Q | تا بدانی که زیانِ جسم و مال | * | سودِ جان باشد رهاند از وَبال |
۳۳۹۵ | N | تا بدانی که زیان جسم و مال | * | سود جان باشد رهاند از وبال |
۳۳۹۶ | Q | پس ریاضت را بجان شَو مُشتری | * | چون سپردی تن بخدمت جان بَری |
۳۳۹۶ | N | پس ریاضت را به جان شو مشتری | * | چون سپردی تن بخدمت جان بری |
۳۳۹۷ | Q | ور ریاضت آیدت بیاختیار | * | سر بِنه شکرانه دِه ای کامْیار |
۳۳۹۷ | N | ور ریاضت آیدت بیاختیار | * | سر بنه شکرانه ده ای کامیار |
۳۳۹۸ | Q | چون حَقَت داد آن ریاضت شُکر کُن | * | تو نکردی او کشیدت ز اَمْرِ کُنْ |
۳۳۹۸ | N | چون حقت داد آن ریاضت شکر کن | * | تو نکردی او کشیدت ز امر کُنْ |