vol.3

Qūniyah Nicholson both

block:3161

دویدن آن شخص بسوی موسی بزنهار چون از خروس خبر مرگ خود شنید
۳۳۶۷Qچون شنید اینها دوان شد تیز و تفت * بر درِ موسی کلیم اللَّه رفت
۳۳۶۷Nچون شنید اینها دوان شد تیز و تفت * بر در موسی کلیم اللَّه رفت
۳۳۶۸Qرُو همی‌مالید در خاک او ز بیم * که مرا فریاد رس زین ای کلیم
۳۳۶۸Nرو همی‌مالید در خاک او ز بیم * که مرا فریاد رس زین ای کلیم
۳۳۶۹Qگفت رَو بفْروش خود را و برّه * چونک اُستا گشته‌ای برجِهْ ز چَهْ
۳۳۶۹Nگفت رو بفروش خود را و بره * چون که استا گشته‌ای برجه ز چه
۳۳۷۰Qبر مسلمانان زیان انداز تو * کیسه و همیانها را کن دو تو
۳۳۷۰Nبر مسلمانان زیان انداز تو * کیسه و همیانها را کن دو تو
۳۳۷۱Qمن درونِ خشت دیدم این قَضا * که در آیینه عیان شد مر ترا
۳۳۷۱Nمن درون خشت دیدم این قضا * که در آیینه عیان شد مر ترا
۳۳۷۲Qعاقل اوَّل بیند آخِر را بدِل * اندر آخر بیند از دانش مُقل
۳۳۷۲Nعاقل اول بیند آخر را به دل * اندر آخر بیند از دانش مقل
۳۳۷۳Qباز زاری کرد کای نیکو خصال * مر مرا در سر مزن در رُو ممال
۳۳۷۳Nباز زاری کرد کای نیکو خصال * مر مرا در سر مزن در رو ممال
۳۳۷۴Qاز من آن آمد که بودم ناسزا * ناسزایم را تو دِه حُسْن اؐلْجَزا
۳۳۷۴Nاز من آن آمد که بودم ناسزا * ناسزایم را تو ده حسن الجزا
۳۳۷۵Qگفت تیری جَست از شَست ای پسر * نیست سُنَّت کاید آن واپس بسَر
۳۳۷۵Nگفت تیری جست از شست ای پسر * نیست سنت کاید آن واپس به سر
۳۳۷۶Qلیک در خواهم ز نیکو داوری * تا که ایمان آن زمان با خود بَری
۳۳۷۶Nلیک در خواهم ز نیکو داوری * تا که ایمان آن زمان با خود بری
۳۳۷۷Qچونک ایمان بُرده باشی زنده‌ای * چونْک با ایمان رُوی پاینده‌ای
۳۳۷۷Nچون که ایمان برده باشی زنده‌ای * چون که با ایمان روی پاینده‌ای
۳۳۷۸Qهم در آن دَم حال بر خواجه بگشت * تا دلش شورید و آوردند طَشت
۳۳۷۸Nهم در آن دم حال بر خواجه بگشت * تا دلش شورید و آوردند طشت
۳۳۷۹Qشورشِ مرگست نه هَیْضَهٔ طعام * قَی چه سودت دارد ای بَدبختِ خام
۳۳۷۹Nشورش مرگ است نه هیضه‌ی طعام * قی چه سودت دارد ای بد بخت خام
۳۳۸۰Qچار کس بُردند تا سوی وثاق * ساق می‌مالید او بر پشتِ ساق
۳۳۸۰Nچار کس بردند تا سوی وثاق * ساق می‌مالید او بر پشت ساق
۳۳۸۱Qپندِ موسی نشْنوی شوخی کنی * خویشتن بر تیغِ پولادی زنی
۳۳۸۱Nپند موسی نشنوی شوخی کنی * خویشتن بر تیغ پولادی زنی
۳۳۸۲Qشرم ناید تیغ را از جانِ تو * آنِ تُست این ای برادر آنِ تو
۳۳۸۲Nشرم ناید تیغ را از جان تو * آن تست این ای برادر آن تو